01-03-2014، 15:57
درو باز کرد ازراعییل اومد بردش

|
ترسناک ترین داستان دنیا فقط 12کلمه بیاین توزیاد بشه نسخه دو شم بذاریم |
|||||
01-03-2014، 15:57
درو باز کرد ازراعییل اومد بردش
![]()
03-03-2014، 17:11
صدای درو که شنید مرد
Open the door کرد
بعد... نمیدونم چی شد مغزم یاری نمیکنه:4chs:
03-03-2014، 17:16
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-03-2014، 17:18، توسط -м α є ∂ є-.)
ناگهان مردی سیاه پوش به سمتش امد و خر خره اش را جوید و چشمهایش را از جا در اورد و معده اش را مانند ماکارانی خورد
03-03-2014، 17:18
در را گشود
نفس را در سینه اش حبس کرد سعی کرد چیزی بگوید ولی لبانش یاری اش نمیکردند دستش یخ زد پاهایش خشک شد بعد....
03-03-2014، 17:23
ادامه نیکی:در به ارامی باز شد
مرد خون در بدنش یخ بست ناگهان...یک زن با گیسوانی پریشون و لباس بلند سفیدی کع بر تن داشت به سمتش امد مرد همچنان حیرت زه بود.....
03-03-2014، 17:24
زن دستانش را به سوی مرد دراز کرد
و مرد گویی که به خواب رفته آرام دست زن را گرفت....
03-03-2014، 17:26
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-03-2014، 17:28، توسط -м α є ∂ є-.)
ادامه نیکی:گویی انرژژی مردک ارام ارام و با گذشت هرثانیه کمتر میشد
بدن مرد روبه سستی بود کع ناگهان اسپایدر من امد به نجاتش
03-03-2014، 17:28
بابا مائده مثلا داستان ترسناکه ها...
![]() ادامه ی مائده: اسپایدر من مرد را در آغوش گرفت و به پرواز در آمد که یهو سوپر من آمد و مرد را از دست اسپایدر من در آورد...
03-03-2014، 17:29
ادامه نیکی:
گیس و گیس کشی شد که زن امد و چشمان سوپرمن را از کاسه در اورد | |||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|