03-03-2014، 17:33
بعدش هم اسپایدر من چشای زنو در آوورد
|
ترسناک ترین داستان دنیا فقط 12کلمه بیاین توزیاد بشه نسخه دو شم بذاریم |
||
03-03-2014، 17:33
بعدش هم اسپایدر من چشای زنو در آوورد
03-03-2014، 17:42
زنه با عصبانیت گرخید و نیکی وارد میدان شد و زنه رودی باریکش را هم چون ماکارانی خورد
03-03-2014، 17:46
و سوپر من و اسپایدر من از زیبایی نیکی متحیر میشوند
مرده هم اون کنار با فک باز نیکبو نگا میکند ![]()
03-03-2014، 17:51
درو باز کرد و با لحزه شیرین تورکی گوفت:به اصگر اقا لاشی تو کوجا این جا کوجا؟؟؟؟؟
10-05-2014، 19:04
سعید بیا شام سرد شد
درو باز کرد دید یکی داره سره خودشو میبره بهد فریاد زد بعد به طرف در اصلی رفت تا فرار کنه وقتی درو باز کرد از خواب پرید . اینه ها میگن شبا کم غذا بخورین.تمام. افتاد....
(03-03-2014، 17:46)#nIkI# نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.ن بابا کی ؟ سوپر من؟ واقعا؟ اخه چرا؟ مطمنی؟ چرا فکر کرد؟ تمام/ افتاد...............
16-07-2014، 19:08
یه ادمه دیگه بودباهم ازدواج کردند تشکیل خانواده دادند ودوباره جهان گلستان شد
![]() ![]() ![]() ![]()
16-07-2014، 19:56
در را باز كرد ولي كسي نبود
چند قدم به جلو رفت كه ناگهان در پشت سرش بسته شد ترس تمام وجودش را فرا گرفت كل راهرو در تاريكي فرو رفته بود تنها يك آيينه در روبرويش ديده ميشد جلو رفت ودر آينه نگاه كرد دختري با صورتي خونين و موهاي بلند مشكي ديد ازترس فرياد كشيد و ناگهان از خواب پريد ![]() چه طولاني شد ولي چي ساختم ![]()
16-07-2014، 20:11
تک رآری×
17-11-2014، 13:22
سگش بوده خو آخرین انسان بوده اخرین موجود که نبود
خخخخخخخخخخخخخ ![]() | ||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|