ஜ۩۩ஜ گـُـفـتـُـــگـوےِ آزاد 【134】 ஜ۩۩ஜ

[صالح02]

بعد از یه عهدی دوباره اومدم.سلام بچه ها.

[امیررضا*]

به بعضی از این خرخونا باید گف:
ببین خودتو بترکونی هم آخرش فوقش میشی انیشتن دیگه.
تو زمان حیات ملت بهت فحش میدن که چرا اینقد خر میزنی و باهوشی،
بعد مرگ هم دانشجوها بهت فحش میدن که چرا اینهمه فرمول و اکتشافات داشتی.

------------

فرین نگران نباش

خوبن اینا

[Δ.н.ο.υ.я.Δ]

قرارم ک میزارن:|

یکی منو درک کرد !
بآجنآق ! (:

باجناق نمیشیم:|
من میشم برادر زنت....
تو میشه شوهر خواهرم.....

نترس داش
زنت رو نمیخورم(:

ن بیا بخور:|

رضایت شما رو لازم دارم|:

[ERF@N]

عرفان جرئت داری جلو رو خوده ایمان بگـو مرضیه عاشقته :|||||||||||||||


چرا چرت و پرت میگی ؟ :|

خوب خوشم اومد به اون رای دادم -_-

عرفان دس بچتو بگیر ببر دامپزشک |||: یروز یروز مخاطب خاصش عوض میشه ||: چ خبرته میخوای گــآو داری را بندازی =)))

عاشق مهدی شده پسره شبیه دختراس! خاک تو سرم!

[Mason]

تو روحتون زود باش رز!

لینکشو بده خب همینجا پ.خ هامو به زور باز میکنم از بس سرعتم افتضاحه

[F A R ! N]

فرین....
خو چرا عکس گذاشتی که باز بخوای برداری؟

چ بدونم خر شدم
همش تقصیر خودمه....

[Dead Silence]

عرفان جرئت داری جلو رو خوده ایمان بگـو مرضیه عاشقته :|||||||||||||||


چرا چرت و پرت میگی ؟ :|

خوب خوشم اومد به اون رای دادم -_-

عرفان دس بچتو بگیر ببر دامپزشک |||: یروز یروز مخاطب خاصش عوض میشه ||: چ خبرته میخوای گــآو داری را بندازی =)))

تو گمشو عوضی کثفیو >__<

تو برو به همون مهری بده >_< ی زمانی تو مخاطب خاصه من بودی

[Magical Girl]

سکوت می کنم/

سکوت بهترین کاره/

جواب آدم های مثل شما رو ندم بهتره اینجوری دعوا پیش نمیاد/

عه توام ؟:|
هنو نیومد :|

Magical Girl

خوب خدا آفریده دیگه کی آفریده؟!

ІƝ ƬНΈ ƝΛМΈ OϜ GOĐ

متوجه حرفت نشدم؟!

اولا ..
ب سوال من با سوال جواب نده ! فقط خواسم نظرتُ بدونم .. اخه تالا با ی شیطان پرست حرف نزدم (:
دوما ؛ شما بری کتاب "دنیای سوفی" رو بخونی جوابتُ میگیری..
بحث فلسفیه و کلی طولانی !

من نمیتونم ی کتاب 600 صفه ای رو برات توضیح بدم

عه :| توام دنیای سوفی خوندی :|
من دیگه نمیخونمش :|

تا کجا خوندی؟نمیدونسم توام کتاب میخونی :>>>

[×ThundeRBolT×]

دیروز عجب حالی به منو دوستم طوفان داد ما فرار میکردیم اونم دنبالمون بود با سرعت یک ماخ در ثانیه داشتیم میدویدیم هیجان داشت

آرمین داش من دیروز کلاس بودم.
هنزفیری تو گوشم بود نشسته بودم روی صندلی خودمو ولو کرده بودم رو صندلی.
همینجوری به هوا نگا میکردم.دیدم یه گوله پرنده از پشت ساختمون عین چی بال میزنن توده ی عظیم 
قرمز رنگی هم دنبالشون یهویی باد شدیدی اومد.من دویدم تو ساختمون.دخترا طبقه اول بودن پسرا دوم شاید باورت نشه
پسرا داشتن از دخترا فیلم میگرفتن دخترا هم جیغ میزدن.استاده شاگرداشو جمع کرده بود اینور سالن اون ور سالن دنبال کلاس خالی برن توش پناه ببرن.
منم چسبیده بودم به شوفاژ از خنده منفجر شده بودم ((8

[امیررضا*]

آیا میدانید که بابایه من شبا کولر رو خاموش نمیکنه!
.
.
.
چون من رو پشت بوم میخوابم )
.
.
فقط بعضی وقت ها میاد ۳تا پتو میکشه روم تا نشون بده قدرت دسته کیه! :|

*سلامتی همه باباها *