امتیاز موضوع:
  • 23 رأی - میانگین امتیازات: 4.83
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اتاق خبر !

#61
پدربزرگ 86 ساله سمنانی که با هویت ناشناس در شبکه اجتماعی تلگرام برای نوه جوان خود ایجاد مزاحمت می‌کرد، شناسایی و دستگیر شد.

به گزارش فارس به نقل از مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی انتظامی استان سمنان، رئیس پلیس فتای استان سمنان امروز گفت: در پی شکایت بانوی جوان سمنانی مبنی بر اهانت و مزاحمت فردی ناشناس در تلگرام، موضوع در دستور کار پلیس فتا قرار گرفت.

سیدعلی میراحمدی افزود: در تحقیقات تخصصی پلیس، هویت فرد مزاحم که مردی کهن‌سال بود، شناسایی شد.

وی اظهار داشت: با هماهنگی قاضی پرونده، متهم 86 ساله برای ارائه بازجویی‌های تکمیلی به اداره پلیس احضار شد.

به گفته رئیس پلیس فتای استان سمنان، با حضور متهم و شناسایی کامل وی مشخص شد، پیرمرد مزاحم پدربزرگ شاکی بوده است.

وی به اقرار صریح مزاحم تلگرامی در این پرونده اشاره و اضافه کرد: متهم انگیزه خود را اختلافات خانوادگی عنوان کرد.

میراحمدی به اشراف کامل پلیس بر فضای سایبر و شبکه‌های اجتماعی اشاره و به عموم شهروندان توصیه کرد: در صورت بروز هرگونه مشکل مشابه و ایجاد مزاحمت به پلیس فتا مراجعه کنید؛ این پرونده پس از تکمیل تحقیقات و به همراه متهم به دادسرا ارسال شد.
 
پاسخ
آگهی
#62
رئیس پلیس آگاهی استان فارس از دستگیری سارقی معروف به «اسی قمپوز» در شهرستان شیراز خبر داد.
به گزارش جام جم آنلاین ، سرهنگ سیروس حیدری گفت: ماموران کلانتری 13 عباسیه شهرستان شیراز، یک متهم به سارق درون خودرو را به نام «الف – ص» معروف به اسی قمپوز دستگیر و وی را برای انجام تحقیقات به پلیس آگاهی معرفی کردند.

وی افزود: در بررسی سوابق کیفری متهم، مشخص شد وی دارای ۱۷ فقره سابقه کیفری به اتهام سرقت، اخاذی و اعتیاد است.

رئیس پلیس آگاهی استان فارس گفت: در تحقیقات انجام شده از این متهم، وی تا کنون به بیش از ۴۰ فقره سرقت درون خودرو به شگرد شکستن شیشه و باز کردن در اقرار کرده است.

سرهنگ حیدری خاطر نشان کرد: در این رابطه صحنه های سرقت بازسازی، ۲۴ نفر از شکات شناسائی و تلاش برای دستگیری چند نفر مالخر که سارق اموال مسروقه را به آنها می فروخته ادامه دارد.
پاسخ
 سپاس شده توسط mr.destiny
#63
اتاق خبر ! 7
هنگام سرقت تغییر جنسیت می‌دهند. زن که باشند مرد می‌شوند و مرد باشند زن. زنان مردنما بیشتر جیب‌بری می‌کنند و اتوبوس‌های شهری و قطارهای مترو پاتوق آنهاست.
به گزارش جام جم آنلاین، این مجرمان، دختران فراری هستند که برای این که بتوانند راحت شب در پارک بخوابند، ترجیح داده‌اند مرد باشند، اما مردان زن‌نما، برای این که ردی از خود بر جا نگذارند یا راحت طعمه‌هایشان را فریب دهند، لباس زنانه بر تن می‌کنند.

در هفته گذشته شاهد دستگیری سارقان زن‌نما در شهرهای مختلف بودیم که هر کدام با انگیزه و شگردی خاص در زمان سرقت تغییر جنسیت داده بودند.

یکی از این سارقان حامد 24 ساله بود که در تهران از دختران دم بخت سرقت می‌کرد. این سارق حرفه‌ای خانه، پس از آزادی از زندان شگردی جدید برای دزدی‌هایش انتخاب کرد.

او با پرسه زنی در شبکه‌های اجتماعی دختران جوان را شناسایی می‌کرد. حامد که با حرف‌هایش راحت می‌توانست طعمه‌ها را اغفال کند، خود را عاشقی دلباخته نشان می‌داد که قصدش ازدواج است.

عاشق قصه ما بعد از این که اعتماد دختران را جلب می‌کرد با آنها قرار می‌گذاشت و در این قرارها کلید خانه قربانی را به دست می‌آورد. او سپس در یک فرصت مناسب نقشه‌اش را اجرا می‌کرد.

تجربه به او ثابت کرده بود که شهر پر از دوربین‌های مداربسته است و ثبت چهره و ظاهر او از طریق یکی از دوربین‌ها خیلی زود گرفتارش می‌کند. به همین دلیل با پوشش زنانه به محل‌های سرقت می‌رفت.

این کار او باعث شد پلیس با بررسی دوربین‌های مداربسته تصور کند سارق باید یک زن باشد.

سرقت مسلحانه با چادر زنانه

گاهی پوشش زنانه برای جلب اعتماد طعمه یا مخفی کردن اسلحه کاربرد دارد. در پرونده دوم، سارق مسلح برای این که مرد طلا فروش را در مشهد مجاب کند که در مغازه را به رویش باز کند با پوششی زنانه به محل سرقت رفت.

پوشش زنانه فقط برای ورود راحت به طلافروشی نبود بلکه سارق به راحتی توانسته بود اسلحه شکاری را زیر چادر مخفی کند.

او پس از ورود به مغازه، اسلحه را به سمت مرد طلافروش گرفت و چند ثانیه بعد همدستانش وارد مغازه شدند و بعد از سرقت طلاهای ویترین همراه همدست زن‌نمای خود گریختند. تحقیقات برای دستگیری این سارق و همدستانش بی‌نتیجه مانده است.
پاسخ
#64
رییس پلیس فتای تهران بزرگ از دستگیری فردی که با معرفی خود به عنوان پیشگو و رمال اقدام به فریب زنان و کلاهبرداری از آنان در فضای مجازی کرده بود، خبر داد.
سرهنگ محمد مهدی کاکوان در گفت‌وگو با ایسنا، در این‌باره گفت: چندی پیش خانمی 35 ساله شکایتی را مطرح و در آن اعلام کرد که از سوی یک رمال در فضای مجازی مورد کلاهبرداری قرار گرفته است، این زن در اظهارات خود به کارآگاهان پلیس فتا گفت که از مدتی قبل با مردی در فضای مجازی آشنا شده و او ادعا کرده که توانایی باز کردن بختش را دارد و ابتدا طی دو مرحله مبلغ چهل هزار تومان از او گرفته و دعایی برای بازکردن بختش به او داده است.

رییس پلیس فتای تهران بزرگ افزود: پس از گرفتن این دعاها تغییری در وضعیت شاکی ایجاد نمی‌شود و به همین دلیل در ارتباط بعدی، رمال ادعا می‌کند که باید دعایی اختصاصی به او بدهد تا به شکل تضمینی ظرف 45 روز بختش را باز کند و به همین دلیل مبلغ 900 هزار تومان از این زن دریافت کرده و دعایی به او می‌دهد اما بازهم تاثیری در زندگی این زن ایجاد نمی‌شود و خواستگاری برایش نمی آید.

سرهنگ کاکوان
کاکوان با بیان اینکه پس از دریافت شکایت مالباخته تیمی از کارآگاهان از طریق مهندسی معکوس اقدامات خود برای دستگیری مرد رمال را آغاز کردند، اظهارکرد: در پیگیری‌های ماموران فتا مشخص شد که متهم در یکی از شهرهای خارج استان تهران اقامت دارد و با راه‌اندازی وبلاگی اقدام به تبلیغ برای خود کرده‌است، که بلافاصله ماموران وارد عمل شده و محل سکونت او را شناسایی کردند که با هماهنگی مقام قضایی این فرد عصر روز چهارشنبه دستگیر و به تهران منتقل کردند؛ وبلاگ وی نیز مسدود شد.

رییس پلیس فتای تهران بزرگ با اشاره به بررسی محل سکونت این فرد با دستور قضایی، گفت: در بازرسی محل سکونت متهم که 33 سال سن داشت، چندین خط تلفن همراه کشف شد که در بررسی محتوای داخل آن مشخص شد وی با زنان دیگری نیز در ارتباط بوده و از هر کدام به بهانه‌های مختلف همچون لاغر شدن، بچه دار شدن، افتادن محبت در دل شوهر، پولدار شدن، جلوگیری از طلاق و ... کلاهبرداری کرده است.

کاکوان با بیان اینکه در بررسی حساب مالی متهم نیز مشخص شد که وی طی شش ماه، 300 میلیون تومان کلاهبرداری کرده است، گفت:‌ پس از انتقال متهم به تهران وی تحت بازجویی قرار گرفت و مشخص شد که مدرک تحصیلی‌اش دیپلم است، اما نکته جالب این است که اکثر مالباختگان و مراجعه‌کنندگان به این مرد را زنان تحصیلکرده و دارای تحصیلات دانشگاهی شامل می‌شدند و حتی چند نفری دارای مدرک دکتری بودند.

وی با اشاره به اعترافات متهم گفت: تحقیقات از این فرد همچنان ادامه دارد اما او در اعترافات اولیه خود ادعا کرده که برای این افراد تنها دعا کرده و آنان این مبلغ را برای قدردانی از وی به حسابش واریز کرده‌اند.

رییس پلیس فتای تهران بزرگ با بیان اینکه افرادی که با متهم در ارتباط بودند در نقاط مختلفی از کشور سکونت داشته‌اند، افزود: با توجه به فعالیت این فرد از کلیه شهروندانی که در سراسر کشور ممکن است به این شیوه از سوی چنین فردی مورد کلاهبرداری قرار گرفته باشند دعوت می‌شود که حتما برای طرح شکایت خود به پلیس فتا مراجعه کنند؛ متاسفانه گاهی به دلیل کم بودن مبلغ، افراد از شکایت صرف نظر می کنند در حالی که کلاهبرداران با اخذ همین مبالغ کم به سودهای کلانی می‌رسند.
پاسخ
#65
مرد جوان در درگیری با داماد خانواده‌شان او را در شهرستان گناوه کشت.
 به گزارش جام‌جم ، دو روز پیش ماموران هنگام گشتزنی در اطراف روستای گاودار از توابع بخش امام حسن شهرستان دیلم با یک دستگاه خودرو سمند سوخته روبه‌رو شدند.

در بازرسی خودرو، جسد سوخته مردی با دست و پای بسته در صندوق عقب پیدا شد. در ادامه تحقیقات پلیس، ماموران به سرنخ‌هایی دست یافتند که نشان می‌داد مقتول ساکن شهرستان گناوه بوده که خانواده‌اش ناپدید شدن او را اطلاع داده بودند.

در ادامه تحقیقات ماموران به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می‌داد، او با برادرزنش اختلاف داشته و احتمال این که این جنایت توسط وی رخ داده باشد ، وجود دارد.

مرد جوان به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب پلیس قرار گرفت که مشخص شد وی خانه‌اش را ترک کرده و کسی از او خبری ندارد.

متهم تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و سرانجام دو روز پیش دستگیر شد و در بازجویی به قتل داماد خانواده با انگیزه اختلاف خانوادگی اعتراف کرد. با تحقیق از متهم مشخص شد که او ابتدا مقتول را خفه کرده و سپس با همدستی برادرش، جسد را به آتش کشیده است.
پاسخ
#66
سرپرست دادسرای جنایی تهران گفت: داوود روشنایی قربانی اسیدپاشی، امروز به واسطه میلاد حضرت زهرا(س)، از قصاص فرد اسیدپاش گذشت کرد.

به گزارش فارس ، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران گفت: داود روشنایی که بیش از 10 سال قبل مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود و فرد اسیدپاش به اسم صادقی، از سوی دادگاه محکوم شده بود، امروز پس از تلاش زیاد واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران، به مناسبت میلاد حضرت زهرا (س) از قصاص فرد اسیدپاش گذشت کرد.

قاضی محمد شهریاری افزود: پیش از این یک‌بار داود روشنایی تا پای اجرای حکم پیش رفته بود، اما به واسطه شهادت حضرت زهرا(س) مهلتی سه ماهه به فرد اسیدپاش داده بود، اما نهایتاً امسال روشنایی از قصاص فرد اسیدپاش گذشت کرد و نسبت به عدم قصاص این فرد اعلام رضایت کرد.

دوم آبان ماه سال 84 بود که خبر وقوع یک حادثه اسیدپاشی در رسانه‌ها منتشر شد.

خبر این بود که در ساعت 11:30 دقیقه در حوالی محله مجیدیه جوانی ناشناس سید داوود روشنایی را تعقیب می‌کند،‌ مقابلش ظاهر می‌شود و زمانی که داوود علت این اقدامش را جویا می‌شود فرد ناشناس بدون دادن جواب، ظرف حاوی اسید را روی صورت جوانی می‌پاشد که آن زمان تنها 20 سال داشت.

داوود می‌گوید: «پس از آن که اسید به صورتم ریخته شد، دیگر متوجه چیزی نشدم اما پس از آن شهروندان با اورژانس تماس گرفته و مرد اسیدپاش به نام «حمید – ص» را نیز در محل دستگیر کردند.»
پاسخ
#67
مرد میانسالی شامگاه گذشته همسر خود را خفه کرده و از صحنه جرم متواری شد.
به گزارش جام جم آنلاین ، شب گذشته مأموران کلانتری 110 شهدا از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی 110 تهران از وقوع یک جنایت هولناک باخبر شدند. مأموران با حضور در صحنه جنایت واقع در خیابان نظام‌آباد دریافتند زن جوانی به دست شوهرش به قتل رسیده است.

سرپرست دادسرای امور جنایی تهران تصریح کرد: پس از مشخص شدن موضوع، بازپرس ویژه قتل تهران به همراه تیم ویژه‌ای به بررسی صحنه جرم به محل حادثه رفتند تا لحظه وقوع قتل را بررسی کنند.

قاضی شهریاری تصریح کرد: نتیجه تن‌پیمایی متوفی حکایت از آن داشته که این زن جوان 28 ساله به نام آمنه از طریق خفگی به قتل رسیده است.

وی افزود: بازپرس ویژه قتل تهران بررسی‌های بیشتر خود را انجام داد که مشخص شد مرد 41 ساله‌ای که همسر این فرد است اقدام به خفه کردن همسرش آمنه کرده و سپس از محل حادثه متواری گشته است.

سرپرست دادسرای امور جنایی تهران گفت: براساس اعلام همسایه‌ها و برخی از اقوام متوفی مشخص شد این زن و شوهر از ابتدای زندگی با یکدیگر اختلاف داشته و همین اختلاف منجر به درگیری منجر به قتل آمنه شده است.
پاسخ
#68
یک دختر در شلیک ناخواسته‌ای عروسشان را به قتل رساند.
به گزارش ایران، این دختر 23 ساله در اداره مشاوره و مددکاری به کارشناس مشاوره پلیس اصفهان گفت: در 18 سالگی به خاطر شکست عاطفی چندین بار خود را تا آستانه مرگ پیش بردم تا اینکه خانواده مجبور شدند به خواسته من که سفر به تهران و زندگی در آنجا بود، تن بدهند.
 
پدرم در تهران خانه‌ای را برایم اجاره کرد و من در یک شرکت تبلیغاتی کار می‌کردم. گاهی وقت‌ها خواهرم نزدم می‌آمد و برای اینکه در تهران اتفاقی برایم نیفتد رفت و آمدهایم حساب شده بود. دوست زیادی نداشتم ولی با این حال به خاطر مزاحمت‌ها و خطرات احتمالی یک کلت کمری خریدم و همیشه آن را همراه خود داشتم چون فکر می‌کردم این کلت برایم امنیت ایجاد می‌کند.

وی افزود: شرایط خیلی خوب بود، کار می‌کردم و احساس آرامش داشتم تا اینکه بعد از سه سال زندگی در تهران به خواسته پدر و مادرم دوباره به اصفهان برگشتم. در کنکور شرکت کردم و در رشته فیزیک قبول شده و شروع به ادامه تحصیل کردم. روز حادثه قرار بود به خانه برادرم بروم و یک وسیله آرایشی را که برای زن داداشم خریده بودم به وی تحویل دهم و از آنجا به کتابخانه دانشگاه بروم و کتاب را تحویل دهم. به خانه برادرم رفتم، مثل همیشه با شهره شروع به صحبت و خوش و بش کردم سپس شهره که روی مبل نشسته بود و داشت کتاب می‌خواند و بعضی از اصطلاحات پزشکی را که متوجه نمی‌شد از من می‌پرسید، رفتم تا آن وسیله آرایشی را که برایش خریده بودم به وی تحویل دهم. وقتی سراغ کیفم رفتم متوجه شدم دسته کلت از آستری کیف بیرون زده و نمیدانم چرا تپانچه روی کیف آمده بود. خواستم که دسته آن را داخل کیف بگذارم تا شهره آن را نبیند، ولی نمی‌دانم که کی ضامنش کنار رفته بود. وقتی من کلت را به داخل کیف هل دادم شلیک شد.

وقتی به خود آمدم متوجه شدم شهره روی زمین افتاده و گلوله به سرش اصابت کرده است .داشت از سرش خون می‌آمد، مات و مبهوت شده بودم فقط بعد از اینکه به خودم آمدم به فکرم رسید که یک طوری صحنه را به هم بریزم که انگار سرقتی اتفاق افتاده است، اتاق‌ها را به هم ریختم، لباس‌های داخل کمد را بیرون ریختم، کشوها را نامرتب کردم و یک لحظه چشمم به طلاهای شهره افتاد و برای اینکه کسی شک نکند آنها را برداشته و از خانه بیرون رفتم.

دختر تیرانداز گفت: قرار بود کتابخانه بروم برای همین رفتم کتابخانه دانشگاه، کتاب را تحویل دادم. زنگ زدم خانه، پدرم گوشی را برداشت و گفت که شهره مریض شده و او را به بیمارستان برده‌ایم. پیش خودم گفتم خدا را شکر پس شهره زنده است و نمرده و بعد من به آنها ثابت می‌کنم که فقط یک اتفاق بوده، ولی وقتی به خانه آمدم از گریه و شیون مادرم  متوجه شدم شهره مرده است. همه به هم ریخته بودند من هم خیلی گریه می‌کردم و خودم را می‌زدم تا اینکه چند روز بعد پلیس به من شک کرد و مرا به خاطر رفتار مرموز و تپانچه‌ای که داشتم دستگیرم کرد.

 وی در پایان گفت: ولی به خدا من و شهره هیچ خصومتی با هم نداشتیم. من شهره را خیلی دوست داشتم همیشه با هم درد دل می‌کردیم همیشه از وی حمایت می‌کردم حتی گاهی وقت‌ها که با برادرم مشکل پیدا می‌کرد برادرم را مقصر می‌دانستم و به او می‌گفتم که هوای شهره را داشته باش، او دختر خوبی است.
 
پاسخ
#69
هيچ‌كس فكر نمي‌كرد كه آقارضا مرد مودبي كه هر روز صبح براي خريد به سوپري روبه روي خانه مي‌رفت و با صداي بلند و صميمي با همه سلام و احوالپرسي مي‌كرد يك روزي زنش را داخل خانه خفه و فرار كند. همه مي‌دانستند كه اعتياد شديدي به شيشه دارد اما اين را نمي‌دانستند كه رضا، بازيكن سابق تيم‌هاي فوتبال ليگ برتري بوده است. زندگي رضا جايي ميان قهرماني سابق و سقوط ميان دودهاي توهم شيشه‌اي گم شده بود.
رضا و همسرش كه نزديك به يك سال بود با هم ازدواج كرده بودند و در يك آپارتمان ٧٠ متري در محله زركش منطقه نظام آباد زندگي مي‌كردند. شيوا، همسر رضا در اداره ثبت اسناد كار مي‌كرد و خودش در يك دفتر پيك موتوري بود. نماي بيرون خانه آنها يك آپارتمان ساده با سنگ‌هاي كرم رنگ است. يك دفتر كوچك خدماتي در طبقه پايين آپارتماني كه رضا و همسرش در آن زندگي مي‌كردند ديده مي‌شود. پيرمردي كه صاحب دفتر است همسايه طبقه پايين رضا و همسرش بوده است.
 
دست‌هاي پيرمرد برخلاف چهره آرام و بدني كه به زور روي صندلي فلزي جابه‌جا مي‌شود، تند تند اطلاعات مشتري تازه واردش را روي كاغذ مي‌نويسد و امضا مي‌كند. وقتي مي‌شنود مردي كه چند روز پيش در آپارتمان آنها زنش را كشته فوتباليست بوده تندي خودكار را از روي كاغذهاي زير دستش بلند مي‌كند و عينكي كه تا نوك دماغش پايين آمده را روي صورتش به عقب هول مي‌دهد و مي‌گويد: «كي گفته؟ فوتباليست كجا بود؟ معتاده بابا! يه بار قبل از عيد اينقدر مواد زده بود كه كارش به بيمارستان كشيد.
 
وحشتناك شيشه مي‌زد. آن شب ساعت ٢ اگر به بيمارستان نمي‌رسانديمش تمام كرده بود. نمي‌دانم كي گفته رضا فوتباليست بوده. شايد پليس توي خانه‌اش عكس جواني‌هاي او را ديده كه با لباس يك تيم فوتبال در زمين ايستاده بوده. » مشتري پيرمرد، مرد ميانسالي است كه لباس آبي تيره بر تن دارد. چشم هايش قرمز و لب هايش سياه است. دستي بر موهاي مشكي پركلاغي مصنوعي‌اش مي‌كشد و بعد از چشم برهم زدني نه چندان كوتاه مي‌گويد: «رضا شش ماه بود كه با همسرش ازدواج كرده بود. با هم توافق نداشتند. با زنش دخترعمو و پسرعمو بودند. زنش با اينكه ١٠ سال از رضا كوچك‌تر بود يك ازدواج ناموفق داشت. انگار پدر و مادرهاي‌شان اصرار كرده بودند كه اين‌ها با هم ازدواج كنند.
 
از آنجايي كه قديمي‌ها مي‌گفتند عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمان‌ها بسته شده اين‌ها را به عقد هم درآورده بودند. اما گرفتاري دو تا خانواده از آن روز تازه شروع شد. راستش ما از وقتي كه رضا را ديديم معتاد بود. اما همسرش را دوست داشت. يك موتور قديمي داشت و در پيك موتوري كار مي‌كرد. اما براي زنش يك ماشين پرايد خريده بود. زنش با پرايد سر كار مي‌رفت و برمي‌گشت. اما زنش او را دوست نداشت. چند بار تا پاي طلاق پيش رفته بودند اما رضا مردي نبود كه زنش را طلاق بدهد. هر بار كه دختر قهر مي‌كرد و به خانه مادر و پدرش مي‌رفت آنها مجبورش مي‌كردند كه زندگي‌اش را ادامه بدهد. اما يك روز همه‌چيز خوب بود و دوباره روز از نو و روزي از نو. راستش اين دعواهاي آنها براي ما ديگر عادي شده بود. مي‌گفتيم يك ساعت صداي‌شان را مي‌شنويم و بعد دوباره همه‌چيز تمام مي‌شود.»

دعواهايي كه به قتل منجر شد
يك سوپري كوچك هم روبه‌روي آپارتمان رضا و همسرش است. مرد فروشنده از رفتارهاي مودب رضا تعريف مي‌كند و مي‌گويد: «من خيلي مثل بقيه اهل محل آنها را نمي‌شناختم. تازه يك سال به اين محل آمده بودند. كسي آنها را غير از ساعت‌هاي غروب و بعدازظهر نمي‌ديد. گمانم يك سال بود كه ازدواج كرده بودند.» او درباره فوتباليست بودن رضا مي‌گويد: «هيچ كس فوتبال بازي كردن آقا رضا را نديده بود. حتي كسي نمي‌دانست كه او پايش را به توپ زده. آنقدر كه حال و روزش خراب بود. صورت تكيده و بدن نحيفش به ورزشكارها نمي‌آمد. وقتي زنش را كشت گفتند فوتباليست بوده. من كه هنوز هم مي‌گويم آقارضا فوتباليست نبود. اما آدم مودب و مهرباني بود. هر روز وقتي براي خريد مي‌آمد سلام و عليك گرمي مي‌كرد و حال همه را مي‌پرسيد. آقارضا يك مشكلي در زندگي‌اش داشت كه كسي از آن خبر نداشت.» يكي از زن‌هاي ميانسال همسايه كه گوشه‌هاي چادرش را محكم در يكي از مشت‌هايش نگه داشته از مغازه‌دار مي‌خواهد تا در بيرون آوردن دبه ماست از داخل يخچال كمكش كند. همين كه حرف زن كشته شده را در آپارتمان روبه رويي سوپري مي‌شنود نفس نفس زدن‌هايش قطع مي‌شود و مي‌گويد: «دختره يك سال هم نبود كه زنش شده بود. جوون و معتاد و لاغر بود. آخر هم كسي نفهميد كه دختر به اين خوبي چرا زن اين مرد شده بود.»

يك آرامش توفاني
حادثه دقيقا در ساعت پنج بعداز ظهر روز هفدهم فروردين ماه اتفاق افتاد. شيوا همسر تازه از سر كار به خانه آمده بود و هنوز لباس‌هاي بيرون را بر تن داشت. زن دلش به زندگي نبود و با هر بهانه‌اي از كوره در مي‌رفت. طبق معمول يك جروبحث معمولي آتش يك دعواي پر سر و صدا را در خانه آنها آماده كرد. زن و مرد پشت سر هم فرياد مي‌زدند... وسايل شكستني خانه يكي بعد از ديگري به ديوار پرتاب مي‌شد و مي‌شكست. شايد آن روز عصر رضا بيشتر از حد معمول شيشه مصرف كرده بود.
 
كسي نمي‌داند كه رضا با نقشه قبلي براي كشتن شيوا به خانه آمده بود يا نه. ناگهان بعد از چند دقيقه دعواي توفاني، آرامشي مطلق بر فضا حاكم شد. اين سكوت براي همسايه‌ها عجيب بود. رضا در لحظه اوج درگيري با همسرش روسري او را از روي مبل برداشته بود و دور گردن همسرش پيچيده بود. شيوا بعد از تقلاي چند دقيقه‌اي جلوي چشم‌هاي رضا جان داد و چشم‌هايش را فرو بست. رضا ماند و همسري كه بي‌جان روي زمين افتاده بود.
 
همه مدارك و عكس‌ها و هر چيزي كه نشاني از هويت او در آن خانه را داشت را جمع كرد و بيرون زد. يكي از همسايه‌ها او را ديد كه با چهره پريشان سوار بر موتورش شد و ناپديد شد. حالا هنوز كسي رضا را نديده. هيچ‌كس نمي‌داند رضا بعد از كشتن همسرش به چه چيز فكر مي‌كرده. شايد توهم شيشه او را به روزهاي اوج قهرماني‌اش برده و لبخند زده؛ شايد هم با دست‌هاي خوني روي موتور لحظه‌هاي جان دادن همسرش را بارها و بارها در ذهن مرور كرده است.
 
پاسخ
#70
دانشجوی تنبل که به خاطر نمره پایین، مزاحم استاد زن شده بود دستگیر شد.
به گزارش ایران، سرهنگ جواد جهانشیری، رئیس پلیس فتای خراسان رضوی گفت: استاد زن یکی از دانشگاه‌های مشهد با شکایتی در اظهارات خود به کارشناسان پلیس فتا گفت مدتی است از سوی یک ناشناس در محیط خصوصی تلگرام پیام‌های سیاه و غیراخلاقی دریافت می‌کنم که نه تنها تأثیر منفی زیادی روی روحیه‌ام گذاشته بلکه باعث مشکلات خانوادگی شده است.

وی افزود: با توجه به ادعاهای این زن، کارآگاهان تحقیقات گسترده‌ خود را برای شناسایی وی آغاز کردند.

وی تصریح کرد: پلیس ابتدا به سرنخی از دختری جوان رسید و وی را شناسایی کرد. این دختر جوان در تحقیقات ابتدایی هرگونه ارتباطی با پرونده را نپذیرفت و اظهار داشت سیمکارت وی در اختیار دامادشان است. در بررسی‌های بعدی درباره ادعای این دختر، شوهر خواهرش به عنوان متهم اصلی پرونده هدف شناسایی قرار گرفت.

وی خاطرنشان کرد: مرد 32 ساله که دانشجوی زن جوان در دانشگاه بود وقتی دید چاره‌ای جز اعتراف ندارد انگیزه خود از مزاحمت‌های زیاد را کسب نکردن نمره قبولی در درس این شخص دانست.
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Thumbs Up بسته پیشنهادی اتاق تعاون ایران در راستای کاهش اثرات منفی کرونا !
  درگیری دو جراح در اتاق عمل جلوی چشم بیمار
Heart اتاق فرد مبتلا به کرونا چگونه باید باشد؟
  قیمت اتاق رو به کعبه
Shocked درگیری دو جراح در اتاق عمل جلوی چشم بیمار! (عکس)
  «اتاق باران» در لس آنجلس +عکس
  اجاره اتاق برای داغون کردن !+عکس
  نقاشی های 3بعدی در کف اتاق هتل های دبی+عکس
  سبک جدید طراحی کف اتاق به صورت سه بعدی + عکس
  سناریوی پلید مرد سیگاری بر علیه زنان تنها/ داستان درگیری یک زن با شکارچی در اتاق خواب

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان