امتیاز موضوع:
  • 21 رأی - میانگین امتیازات: 3.24
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ .. (نسخه یازدهم)

جنگ که تموم شه ازدواج میکنیم و در مزرعه ی ما گلهایی خواهد رویید به زیبایی تو، در رحم تو دختری خواهد بود شبیه تو..
پاسخ
 سپاس شده توسط M.barselona ، شـــقآیــق ، _ƇRAƵƳ_ ، *Aɴѕel* ، Faust ، ѕααяeη ، Medusa
آگهی
دوستت‌ می‌‌دارم...
چونان‌ بلوطی‌ که‌ زخم‌ یادگارِ 
عشقی‌ برباد رفته‌ را!
ستاره‌ای‌ که‌ شب‌ را
برای‌ چشمک‌ زدن!
و پرنده‌ای‌ اسیر
که‌ پرنده‌ی‌ آزادی‌ را!
تا رهایی‌ به‌ بار بنشیند،
آن‌ سوی‌ حیرانی‌ِ میله‌های‌ قفس‌!
پاسخ
 سپاس شده توسط _ƇRAƵƳ_ ، شـــقآیــق ، ѕααяeη ، Medusa ، sober
یکی از ناراحت کننده‌ترین چیزها تو زندگی اینه که با پشیمونی زندگی کنی و بدونی که می‌تونستی زندگی بهتری داشته باشی.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(((:
پاسخ
 سپاس شده توسط M.barselona ، Faust ، _ƇRAƵƳ_ ، ѕααяeη ، Medusa
تا حالا شده است، حرف‌هایت با یک نفر تمامی نداشته باشد؟ تا حالا شده است نفهمی زمان با چه سرعتی گذشته؟ و تا حالا شده است با یک نفر فقط بعد از چند کلمه حرف زدن خسته شوی و دیگر دلت نخواهد به حرف زدن ادامه دهی؟ دست خود آدم نیست!
بعضی‌ها عجیب به دل می‌نشینند، اصلا دلت جذب دلش می‌شود! رفیق دلش می‌شود!
به عقیده‌ی من، هرگاه حرف‌هایت با آن یک نفر تمامی نداشت و آفتاب طلوع کرد و شما هنوز مشتاق به حرف زدن بودید، شما فراموش نشدنی‌ترین آدم‌های زندگی هم هستید!
پاسخ
 سپاس شده توسط ѕααяeη ، Medusa ، _ƇRAƵƳ_ ، شـــقآیــق
وقتی محمود درویش (فلسطینی) عاشق ریتا(اسرائیلی) شد
برای او نوشت:
«من بر خلاف قبیله و وطن و باورهامون، عاشقت شدم...
ولی می ترسم تو مرا نا امید کنی.»
بعدها فهمید ریتا جاسوس #اسرائیل بود،
برایش نوشت:
«حس میکنم وطنم دوباره اشغال شده،
شاید برای تو چیز بی اهمیتی باشد،
ولی آن قلب من بود»
پاسخ
 سپاس شده توسط ѕααяeη ، Medusa ، شـــقآیــق ، _ƇRAƵƳ_ ، امیر‌حسین
خانواده بلقیس با ازدواجش با نزار قبانی به شدت مخالف بودن، ولی با وساطت دیگران بهم رسیدن.
نزار میگه چندبار ازش پرسیدم چرا با وجود مخالفت قبیله‌ت با من ازدواج کردی و دردسراشو به جون خریدی؟
میگه بلقیس هربار، من رو مثل یه طفل در آغوش می‌کشید و می‌گفت؛ 
«أنت قبیلتی»، قبیله‌ی من تویی.
پاسخ
 سپاس شده توسط ѕααяeη ، Medusa ، شـــقآیــق ، _ƇRAƵƳ_ ، sober
خاکستری، خاکستری، خاکستری 
صبح، مِه، باران 
اَبر، نگاه، خاطره 
در من ترانه‌ای نبود، تو خواندی 
در من آینه‌ای نبود، تو دیدی 
ریشه‌ای بودم در خوابِ خاک‌های مُتُبَرک 
بی‌باران، در نگاه‌ تو سبز شدم 
برق از چشمانم برخواست، نگاهم بارانی شد 
گونه‌هایت خیسِ باران، چشم‌هایت آفتابی 
گرگ‌ها می‌زایند، بره‌ها را دریابیم 
تو، با چشمانت‌ مرا بنواز 
چوبدست چوپانیم سلاحی کارگر خواهد شد 
بعد از جنگ، با چوبدستم
انجیر‌های تازه را برای تو خواهم چید
با تو خواهم ماند، با تو خواهم خواند
و تورا در بُهتِ آفتابی‌ات خواهم بوسید
اگر اَبر‌ها بگذارند…



پاسخ
 سپاس شده توسط _ƇRAƵƳ_
میدونی؛ مشکل از اونجایی شروع شد که با سلول‌‌سلولِ وجودمون فهمیدیم قرار نیست هیچی درست بشه و هیچوقت کسی نمیاد که هرچی خلاء تو زندگیمون داریم پُر کنه،
ولی این امیدِ کوفتیِ تهِ وجودمون، همش منتظره یه‌روز خوب بیاد
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/17100514030732
پاسخ
 سپاس شده توسط _ƇRAƵƳ_
جنگ که شد،

برای اولین بار از ته دلم، دلم میخواست برای کسی مهم باشم!
آیا کسی شخصِ من را یادش می ماندد؟ آیا بعد از مرگم، کسی سینه ترگ میکند و با عزاداریش، دلهای مهمانان را میسوزاند؟
آیا کسی تا صبح، برایم پیامک میفرستد؟ یا کسی هست که نترسد و زیر این بمباران هر روز را به هوای آخرین دیدارم بیاید؟


جنگ که شد،
شجاعت زنانه میخواستم، شهامت زنانه میخواستم، از آنهایی که بگویی بیخیال مهاجرت، بیخیال تحصیل، بیخیال پول، بیا دست هم را بگیریم و زیر بمباران شهر، بدویم و پشت دیواری پناه بگیریم و در چشم های هم نگاه کنیم، گویی که که انگار کلاغی قالب پنیری دزدیده است و دلش نمیاید بخورد.


جنگ که شد،
میخواستم کسی به صورت نصفِ ساعت، نصفِ ساعت مزاحم افکارم شود،
مزاحم افکاری که آینده و امیدم را میبلعید، مزاحمی که مثل اینترانت، مرا از دنیای افکار دیسکانکت کند و در محبت خود محدود!

جنگ که شد،
دوست داشتم محبت بورزم، کشف کرده بودم که در من توانایی محبت هم هست!
فهمیدم آری، میشود راحت تر دوست داشت، چقدر صحبت های ساده درباره کتاب های نخوانده زیباست.
پاسخ
 سپاس شده توسط _ƇRAƵƳ_
(04-02-2018، 17:37)ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
امروز۴فوریه روز جهانی سرطان است.
سالانه۱۴میلیون نفر در جهان به سرطان مبتلا می‌شوند که۸/۲میلیون به مرگ می‌انجامد.

اگه قرار بود يه آرزو داشته باشم كه مطمئن باشم برآورده ميشه،اون حتما اين بود:
هيچ كس،هيچ جاى دنيا سرطان نگيره...


کسی چی میدونه در پس هر کلماتی که میگیم چیه؟
و چقدر بیهوده از کنار بعضی از کلمات میگذریم Telegh_51

7سال از آخرین گفتگو با الهه‌ی عزیز گذشت♥
پاسخ
 سپاس شده توسط _ƇRAƵƳ_ ، shahid


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان