15-11-2012، 13:59
ای مترسک آنقدر دستهایت را باز نکن
کسی تو را در اغوش نمیگیرد...
ایستادگی
همیشه تنهایی می آورد.
کسی تو را در اغوش نمیگیرد...
ایستادگی
همیشه تنهایی می آورد.
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ |
||||||||||||||||||||||||||
15-11-2012، 13:59
ای مترسک آنقدر دستهایت را باز نکن
کسی تو را در اغوش نمیگیرد... ایستادگی همیشه تنهایی می آورد.
15-11-2012، 14:05
(آخرین ویرایش در این ارسال: 15-11-2012، 14:09، توسط Magical Girl.)
صداي چک چک اشکهايت را از پشت ديوار زمان مي شنوم و مي شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ، براي ستاره ها ساز دلتنگي مي زني و من مي شنوم مي شنوم هياهوي زمانه را که تو را از پريدن و پرکشيدن باز مي دارد آه ، اي شکوه بي پايان اي طنين شور انگير من مي شنوم به آسمان بگو که من مي شکنم ! شکایتم از شروع ناشناخته ام است
در روزهای نوجوانی پشت به سایه میرفتم تا می رسیدم، به درخت توت می نشستم و مینوشتم از حس های نوجوانی ام و حالا فکر میکنم به این شب های خاکستری که گرفته است جای شب آشنایی را می خواهم چند سالی به عقب برگردم بروم زیر همان درخت توت که آنجا پیدایش کردم، نامه ی گمشده را " فقط چند خط مانده به طلوع کمی جلوتر که بروی گل های سرخی زیر آخرین توت آفریقایی با یک حلقه ی الماس منتظر حضورت است اگر پذیرفتی دعوت احساسم را صدایم کن صدایم کن . . . " حالا چند سالیست که میگذرد از آن دعوت و افسوسی که صدایش نکرد...
15-11-2012، 14:09
خَسته که می شَوم سَرم را میان دَستهایم می گیرَم
آنقـَـدر تِــکرارَت می کُنم که بالا بیــاوَرَم مَن اِنتــقامِ زَجــرِ تَمام لَحظــه هایِ بی تو بــودَن را بــالاخـَـره اَز خــود خــواهــم گِرفــت
15-11-2012، 14:10
سالهاست که معنای این را نفهمیده ام “رفت و آمد” یا “آمد و رفت” ؟
آدمها میروند که برگردند ، یا میآیند که بروند . . . ؟
15-11-2012، 14:12
خیس میشوم زیر باران حرف های تو وقتی که بوی جدایی پر کند سقف احساسم را و اشکهایم شب نمای تاریکی روز های زهرماری ام،میشوند که شلاق میزنند تک تک ثانیه های خوش بودنم را و من با صدای بی صدایی به خود میگوییم: هر آمدنی،رفتنی دارد...!!
15-11-2012، 14:13
نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ !
هیچکس نمـﮯدآند. . . پشت این چهره ی آرام در دلم چـﮧ مـﮯگذرد... نمـﮯدآنـﮯ! کسی نمـﮯدآند. . . این آرامش ِ ظاهــر و این دل ِ نـا آرام ، چقدر خستـﮧ ام مـﮯکند . .
15-11-2012، 14:32
به روز ها دل مبند
روزها به فصل كه می رسند رنگ عوض می كنند با شب بمان شب گر چه تاریک است لیكن همیشه یک رنگ است
15-11-2012، 14:34
هِے ... تـــــــــو
نجاتم بده دارم درمیانِ امواجِ ِ خیالت غــــــرق مــــــــــــــےشَوَم ...
15-11-2012، 15:38
دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر √
غــــم . . .؟ حــاضــر √ درد. . .؟ حــاضــر √ دوری. . .؟ حــاضــر √ عــشــق. . .؟ بلندتر میخوانم ، عشق . . . ؟ باز هم نیامده؟ غیبت هایش ازحد مجاز چندیست که گذشته اخراجش می کنم با اینکه نمی شود ، اما زندگی را ادامه می دهم...
15-11-2012، 15:55
به هرکس می گویم "تــــــــو"
به خودش میگیرد. . . اما نمی داند که هیچ کس برای من "تـــــــو" نمی شود. . . . !
| ||||||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 3) | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |