19-03-2013، 12:21
خیلی باحال بود و در عین حال واقعیت محض!
|
تنها محض خنده !!! ( شادی و خنده) |
||||||||
19-03-2013، 12:21
خیلی باحال بود و در عین حال واقعیت محض!
20-03-2013، 9:28
ممنون جالب بود
26-03-2013، 15:34
*نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چی می نویسید استاد؟» برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان.» نویسنده جوان گفت: «متاسفم. برخلاف شما ما برای فرهنگ می نویسیم» و برنارد شاو گفت: «عیبی ندارد پسرم. هرکدام از ما برای چیزی می نویسیم که نداریم.»
فکر کنم این داستان کوروش باشه بیشتر!نه؟ ![]()
26-03-2013، 16:20
ممنون دستتون درد نکنه
![]() ![]() ![]()
31-03-2013، 20:37
یه بنده خدایی داشته تعریف میکرده که یه بار تو جنگل با یه شیر روبرو میشه بعد پا میزاره به فرار شیره هم دنبالش هی میدویده و لیز میخورده رفیقش میگه من اگه جای تو بودم خودم و خراب میکردم درجا رفیقش میگه پس فکر کردی چرا شیره لیز می خورده///
![]()
13-04-2013، 16:08
باحال بودن
22-05-2013، 8:40
مرسی
![]() ![]() ![]()
22-05-2013، 8:47
ببخشید که این حرف رو میزنم ولی تکراری بود
5تا اولی رو توی پستم گذاشته بودم
22-05-2013، 9:47
مرسی
![]()
22-05-2013، 11:38
بعضیاش تکراری بودن ولی خیلی بامزه بودن .. مرسی
![]()
| ||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|