27-08-2013، 14:41
عرفان با غم و اندوه فراوان از خانه بیرون رفت و با دختری به نام پریا آشنا شد......
|
بیاتو سرگمی بیایی دیگه بیرون نمیری انقد باحاله |
||||||||||||||||||||
27-08-2013، 14:41
عرفان با غم و اندوه فراوان از خانه بیرون رفت و با دختری به نام پریا آشنا شد......
27-08-2013، 14:50
می زنمتا ، یارو هوس باز که نبوده
. . . . . . . در نگاه اول متوجه شد که اون دختر در چشمانش غمی دارد...
27-08-2013، 14:51
اول خودش رو خراب میکردم بعد میرفت گورشو گم میکرد
27-08-2013، 14:57
چی میگه این؟
. . . . . . . خوبی پسرم؟
02-09-2013، 11:12
![]() از امین 27 ادامه پیدا میکنه . . . . .لبخندی به دخترک زد و نور امیدی را در چشمان دخترک پیدا کرد
02-09-2013، 14:36
بدنبود
![]()
02-09-2013، 17:17
پس چرا علامت عصبانی میزاری؟
04-09-2013، 13:45
ولی ازش گذشت و به سراغ عسل رفت....
06-09-2013، 9:13
ولی در راه تصادف کرد و مرد و عسل هم تا اخر عمر نتونست عرفان رو فراموش کنه حتی زمانی که با همسرش بود واین طور بود که اون دو تا فقط در خیال واهیشون مال هم بودن
پایان ![]()
10-09-2013، 14:31
ولی هیچ وقت سام یا همون عرفانو فراموش نکرد
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
| ||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|