امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امتیازات: 4.56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ ..

◼ آقای قـاضی

▲ بـِگـو

◼ اونا تا دیدَن پـُشتم خالیه زَمینم زَدن :)
 سپاس شده توسط Aesthetic ، royayebarfi
آگهی
دُلاری حَرف میزَنید ریالی عَمل میکُنید :)
 سپاس شده توسط †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، Aesthetic ، royayebarfi
(: [ شَـب نـیـس کِه هُـجُـومِه خاطِـراتِـه ] :)
 سپاس شده توسط Aesthetic ، royayebarfi
گاهی ادم همزبون نمیخواد
فقط یکیو میخواد روبروش بشینه
ادم لبخن بزنه اون معنی همه لبخنداشو بفهمع(((:
 سپاس شده توسط Aesthetic ، royayebarfi
تاصحر اي شمع بربالين من امشب از بهرخدا بيدارباش
سايه غم ناگهان بردل نشست رحم کن امشب مرا غمخوار باش
آه اي ياران به فريادم رسيد ورنه امشب مرگ بفريادم رسد
قصه ي بي تابي دل پيش من بيش ازاين ديگرنگو خاموش باش جز تو اي مونس شبهاي تار در جهان ديگر مرا ياري نماند آنهمه ياران بجز ديدار مرگ باکسي اميد ديداري نماند
همدم من مونس من جزتوام دراين جهان غمخوار کو
واندرين حصراي وحشت يار کو؟
 سپاس شده توسط Aesthetic ، royayebarfi
‏عمل که نه!
‏ولی شعاراتون قشنگه! 
‏آدم عاشقش میشه .
..

. 가끔 기적 같은 침묵 아니에요 항상 환호 되는 필드
 سپاس شده توسط Đęąđ.ğïřł ، royayebarfi ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
آگهی
اگر قايق قسمت دور کند از تو مرا
رود را سمت تو برعکس شنا خواهم کرد
باز شب آمد تا ...
دوباره روح سرگردان و سرد مرگ
دوباره تازیانه های بی رحم و بلورین تگرگ
دوباره ریزش ناگزیر و اجباری و قتل عام برگ
تکرارکننده قصه های تلخ و روزهای نا امیدی مرا...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Vibe
 سپاس شده توسط royayebarfi
(25-01-2019، 16:10)arefehjoon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
باز شب آمد تا ...
دوباره روح سرگردان و سرد مرگ
دوباره تازیانه های بی رحم و بلورین تگرگ
دوباره ریزش ناگزیر و اجباری و قتل عام برگ
تکرارکننده قصه های تلخ و روزهای نا امیدی مرا...

امشب غمها براي ما مهماني گرفته اند
و ما بايد بترکانيم بعض هايمان را.....

اي کاس قلم نشاني او را مينوشت
نه دربه دري مرا.....
 سپاس شده توسط royayebarfi
تمام این فاصله ها(:
تمام ِ این تنهایی ها(:
تمام ِ نداشتن هایت(:
ای کاش،
خوابی بودند
شبیه ِ خواب ِ دم ِ صبح
میآمدیSmile
با دستان ِ شبیه اطلسی ات
بیدارم میکردی
میگفتی:
جان ِ دلم، صبح شده است(:
و من
به بهانه ی رهانیدنم
از خوابی سخت
در آغوش میکشیدمت ...
اما حیف،
تو نیستی(:
و من به واقعی ترین شکل ِ ممکن
اسیر کابوس ِ نداشتن ات شده ام.
تنهای(:
تنهای(:
تنـهــا (:
 سپاس شده توسط ßяɪcε


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان