امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 3.56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم)

یبار بهش پیام دادم همون لحظه سین شد فهمیدم توی صفحه ی چتمون بوده، پیام بعدی روام که فرستادم دیدم پیام دومی دیگه سین نشد، اون ترس داشت از اینکه من بفهمم اون لحظه ها داشته توی صفحه ی چتمون پیامامونو میخونده و مرور میکرده، دلم خواست بهش بگم ،حداقل واسه دوست داشتن من ، ترسی نداشته باش Smile))
 سپاس شده توسط Ɗєя_Mσηɗ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، Faust ، پایدارتاپای دار ، setayesh-
آگهی
گفتم:
-کی میدونه فردا چی قراره بشه!
خندید گفت:
+میترسی؟
دستامو پیچیدم دور خودمو سرمو گذاشتم رو زانوم
-تونمیترسی؟
نگاه ازم گرفت
+نه!هرکی یجوری میمیره دیگه ماهم اینجور..
از پشت پرده ی اشک تار می دیدمش
-فکرکن مرگ عزیزاتو به چشم ببینی و نتونی کاری کنی..
ترسناکه دیگ!نیست؟!
نفسشو سنگین داد از سینه بیرون
+رسم دنیا همینه کاریش نمیشه کرد
اما میشه قبل اینکه از دست بدیم همو هوای همو داشته باشیم،خوب
بخوایم برا هم،بجنگیم برای حال خوش همدیگه،از عشق بگیم،از دوست داشتن..
قبل از اینکه دیربشه،قبل از اینکه از دست هم بریم،چه با جنگ،چه بی جنگ!
سراز روی زانو گرفتم و با بغض گفتم
+دوستت دارما..
خب؟
لبخند زد.
-ازاون دوستت دارمایی که از ترس فردای جنگه؟
پاک کردم خیسیِ زیر چشامو
+از اون دوستت دارمایی که واقعیه،که همیشگیه،که دلیه..
چه با جنگ،چه بی جنگ!
 سپاس شده توسط Faust
راه مست بود هر چه می‌رفتیم ما را به جای دیگری می‌برد:|
 سپاس شده توسط †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، Faust
آدمها همديگر را پيدا مى كنند…
از فاصله هاى خيلى دور
از تهِ نسبت هاى نداشته
انگار جايي نوشته بود كه اينها
بايد كنار هم باشند
مى شوند همدم
مى شوند دوست
مى شوند رفيق
اصلأ مى شوند جانِ شيرين…!
درست مى نشينند روى طاقچه ى دلِ هم
حرف هايشان يك جورِ خوبى دلنشين است

دل براى خنده هايشان ضعف مى رود؛
اصلأ بودنشان شيرين است
وقتى هم كه نيستند
هى همديگر را مرور مى كنند و مُدام
گوش به زنگِ آمدن هم هستند…

خدا اين آدم ها را نگيرد از هم!=)
 سپاس شده توسط Faust
از تنهایی بمیر،ولی هیچوقت
"بعضی وقتای"کسی نباش..!
 سپاس شده توسط Faust ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ†
اونی که بهت میگه بداخلاق،درواقع
توانایی مهربون کردنت رو نداره !
 سپاس شده توسط Ɗєя_Mσηɗ ، Faust
آگهی
گاهی باید به دور خود
یک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی
بلکه برای اینکه ببینی
برای چه کسانی اهمیت داری
که این دیوار را بشکنند !!!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16293567424736
 سپاس شده توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، Faust
می‌روم سراغ آقا محمود؛ محمود فرج اللهی. پیرمردی هشتاد ساله که هیچ کس متوجه حرف‌هایش نمی‌شود. نگاهش می‌کنم. چیزی را می‌گوید که متوجه نمی‌شوم. از بیمار تخت کناری می‌پرسم: شما متوجه می‌شید چی میگه؟
هیچ‌کس متوجه حرف‌هایش نمی‌شود. کهولت سن، قدرت تکلم را از او گرفته و بی‌دندان بودنش هم مزید بر علت شده است. دست لرزانش را می‌آورد بالا. دستش را محکم می‌گیرم و گوشم را می‌برم جلوی دهانش که ببینم چه می‌گوید؛ آ آ آ ها ها
به دلم می‌افتد شاید تشنه است: آب می‌خوای؟
آ آ آ ها ها
می‌گویم: اگه آب می‌خوای چشمات رو ببند.
درست حدس زده‌ام. بیماران کرونایی دائماً تشنه می‌شوند و لب و گلویشان خشک. لیوانی را پر از آب می‌کنم. دست به پشت سرش می‌زنم و کمی سرش را جلو می‌آورم. لبان خشکش که به آب می‌خورد، یاد...
اشک در چشمانم حلقه می زند.
پیرمرد آب می‌خورد و آب، آتش می زند مرا.
وقت خوبی است برای یک گنهکار.
می گویم خدایا به حق لبان سیراب این پیرمرد، گناهان مرا ببخش.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16352332903584
 سپاس شده توسط کــــــــــⓐرمَن ، Faust
یادم میره فراموشت کنم (:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
Vibe
 سپاس شده توسط ⓩⓐⓗⓡⓐ ، کــــــــــⓐرمَن ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، Faust
وقتـــــی به عقب بر میگردی ؛
متوجه میشی که جــــــای بعضیا ،
الان که تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ …
اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده … !!!
 سپاس شده توسط †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، Faust


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان