23-06-2012، 7:00
(آخرین ویرایش در این ارسال: 23-06-2012، 7:01، توسط னιSs~டεனσή.)
بچه ها اين يه داستان عاشقانه است كه يكي از دوستام برام خوند منم تصميم گرفتم بذارمش براي شما:
اسمشم" مواظبش باش"ه
يه روز يه دختره كه كور بوده توي خيابون با يه پسره برخورد مي كنه.
پسره عاشقش مي شه آخه دختره خيلي خوشگل بوده پسره هم قيافه يه جذابي داشته (كه بعد از مدتي كه با هم بودند دختره با لمس كردن صورته پسره مي فهمه)بعد از يه مدتي پسره به دختره پيشنهاد ازدواج ميده!دختره قبول نمي كنه.
پسره مي پرسه: (( آخه چرا؟))
دختره مي گه : (( چون من كورمو بدرد تو نمي خورم!))
پسره يه فكري مي كنه و ميگه: (( اگه بتوني ببيني چي؟))
دختره مي گه : (( اونموقع ديگه تا آخر عمرم پيشت ميمونم))
خلاصه اون روز ميگذره و يه فرصتي پيش مياد كه دختره چشماشو عمل كنه.
با پسره قرار ميذاره تويه يه پارك.پسره كه مياد دختره تازه مي فهمه كه پسره كور بوده!
دختره شكه ميشه سر پسره جيغ مي زنه و مي گه : (( چرا به من نگفته بودي كه كوري ؟)) و پسره رو هل مي ده !
پسره مي افته زمين و دختره مي خواد كه بره
پسره بهش مي گه: (( دوستت دارم عشقم ... مواظبه چشمام باش..............................!))
پايان
من كه خيلي ناراحت شدم شما چي؟





اسمشم" مواظبش باش"ه
يه روز يه دختره كه كور بوده توي خيابون با يه پسره برخورد مي كنه.
پسره عاشقش مي شه آخه دختره خيلي خوشگل بوده پسره هم قيافه يه جذابي داشته (كه بعد از مدتي كه با هم بودند دختره با لمس كردن صورته پسره مي فهمه)بعد از يه مدتي پسره به دختره پيشنهاد ازدواج ميده!دختره قبول نمي كنه.
پسره مي پرسه: (( آخه چرا؟))
دختره مي گه : (( چون من كورمو بدرد تو نمي خورم!))
پسره يه فكري مي كنه و ميگه: (( اگه بتوني ببيني چي؟))
دختره مي گه : (( اونموقع ديگه تا آخر عمرم پيشت ميمونم))
خلاصه اون روز ميگذره و يه فرصتي پيش مياد كه دختره چشماشو عمل كنه.
با پسره قرار ميذاره تويه يه پارك.پسره كه مياد دختره تازه مي فهمه كه پسره كور بوده!
دختره شكه ميشه سر پسره جيغ مي زنه و مي گه : (( چرا به من نگفته بودي كه كوري ؟)) و پسره رو هل مي ده !
پسره مي افته زمين و دختره مي خواد كه بره
پسره بهش مي گه: (( دوستت دارم عشقم ... مواظبه چشمام باش..............................!))
پايان
من كه خيلي ناراحت شدم شما چي؟





