امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان نرو این راه رفتن نیست.به قلم:خودم

#37
قسمت هفدهم


-شقایق شقایق بیدار شو دیگه
-واااای چه خبرته مامی
-بلند شو باید بری ارایشگاه
-تازه ساعت 9 کجا برم
-هع ساعت نهه ساعت 3بعد از ظهر
-خاک تو سرم دیشب دیر خوابیدم مامان دیر شد
-خب زود بلند شو برو دیگه
-باشه باشه الان میرم
سریع اماده شدم رفتم ارایشگاه
وقتی رسیدم ارایشگاه
-سلام شقایقم وقت گرفته بودم
ارایشگر:
-سلام خوش اومدین بفرمایین
-یه میکاپ خیلی شیک میخوام و ساده و یه بابلیس
-چشم حتما
ساعت 6 رفتم خونه لباسامو پوشیدم اماده شدمو از خونه راه افتادیم.ساعت یه ربع 7 رسیدیم سالن.مشتاقانه منتظر بودم مینا و شایان بیان و ببینم چه جوری شدن.بعد از بیست دقیقه اومدن.واااییییییی مینا خیلی خوشگل شده بود هم لباسش خوب بود هم ارایش و موهاش.اصن لباس عروسش که فوق العاده بود. شایان هم همینطور با همیشه فرق کرده بود.
سپیده:
-شقایق این میناست؟
-اره
-خیلی جیگر شده
-اره
-بیا بریم برقصیم
-صبر کن اول عروس و دوماد برقصن
-باشه.شقایق تو حالت خوبه؟
-اره من چیزیم نیس برای چی باید حالم بد باشه
-فکر کنم فشارت افتاده چون رنگت پریده بیا بیا بشین شیرینی بخور خوب شی
-بابا من خوبم.حالا بیا بریم برقصیم
با سپیده رفتیم یه عالمه رقصیدیم مینا هم اومد باهامون رقصید.
من رفتم پیش میناو شایان:
-مبارک باشه خوشبخت بشین
مینا:
-مرسی شقایق جون ایشالا عروسیه خودت
شایان:
-ممنون
چپ چپ نگاش کردمو هیچی نگفتم و رفتم نشستم سر جام
سپیده:
-شقی چرا این جوری نگاش کردی؟می خوای خودتو لو بدی؟
-حرصم گرفته بود.فقط به خاطر مینا بهش چیزی نگفتم
-راستی بچشون دختره یا پسر؟
-دختر.سپی دیشب عمادو دیدی خوب بود یا بد؟
-خوب بود
-جدی؟
-اره. شقایق اون کیه؟
-کدوم؟
-همون دختره که داره با شایان حرف میزنه؟
-چه میدونم.بذار از مینا بپرسم.
من:
-مینا اون دختره کیه؟
-خواهر شایانه پگاه
-من نمیدونستم خواهر داره
-شقایق اخر شب یه سوپرایز داریم واسه مهمونا
-من که عاشق سوپرایزم
-پس منتظر باش منم باید برم
-باشه برو
سپیده:
-شقایق تو واقعا نمی دونستی شایان خواهر داره؟
-نه.یادته میگفتی خونواده نداره بیا اینم خونوادش این ابجیش اونم مادرشه
ساعت 11 شدو عروسی تموم شد خیلی خوش گذشت کلی رقصیدیم.وقت سوپرایز شده بود.سوپرایزشون کلیپی بود که مینا و شایان بازی کرده بودن و یه اهنگ عاشقانه روش میکس شده بود.همه ی مهمونا نشستن و اون کلیپو دیدن.خیلی جالب بود.مینا و شایان لب تویه باغ پر از گل بودن بعد تو ماشین عروسشون اخر کلیپ هم همدیگرو بوسیدن و تموم شد.و همه رفتن تو ماشیناشون تا بریم دنبال عروس.خلی حال داد.ماشین ما دقیقا پشت سر ماشین مینا و شایان بود.سپیده هم تو ماشین ما بود.
سپیده:
-شقایق الان میریم خونه مینایینا؟
-اره
رسیدیم خونشون.خونشون خیلی قشنگ بود خیلی.جاهاز مینا عالی بود عالی.اتاق بچشونم حاضر کرده بودن یه تخت خیلی ناز و یه کمد شیشه ای پر از عروسک های جور واجور.یه کمد دیگه هم پر از لباس های رنگ رنگی کوچولو ادم وقتی می دید هوس بچه میکرد.واقعا هر کی خونرو چیده بود سلیقش عالی بوده.
اتاق مینا و شایان فوق العاده بود.یه تخت خیلی قشنگ با یه روتختیه طلایی.یه کمد بود یه طرفش یه عالمه لباس خواب زنونه یه طرفش یه عالمه لباس خواب مردونه.
یه کمد دیگه یه طرفش پر از لباس های مهمونیه زنونه یه طرفش پر از لباس های مهمونی مردونه.به طور کلی هر طرف خونشونو میدیدی هیچ نقصی نداشت.
بعد از یه ساعت همه رفتن خونشون.
خیلی خسته بودم سریع خوابم برد.صبحش ساعت 10 بلند شدم.دوش گرفتمو ناهار خوردم.
برای پاتختی دیگه نرفتم ارایشگاه موهامو خودم درست کردم.
-مامان
-بله
-پاتختی خونه ی میناست؟
-نه خونه ی زن عموته
-اها
ساعت 3 رفتیم پاتختی.مینا اون روزم خیلی ناز شده بود.رفتم پیشش
-مینا جون چه ارایشگاهی رفتی اینقدر خوشگل شدی بگو منم برم
-مرسی عزیزم.کارتش تو کیف دستیمه برو بردار ادرس دقیقشو حفظ نیستم.خبریه میخوای بری ارایشگاه؟
-فعلا که نه.پرسیدم برا وقتی که خبری شد
-بگو دیگه
-الان که نمیشه بعدا برات تعریف میکنم
-باشه
پاتختی ساعت 5 تموم شدو رفتیم خونمون
وقتی رسیدم خونه سپیده زنگ زد
-الو شقایق یه چیزی میگم نه نمیگیا
-حالا بگو
-امشب میای با عماد و امیر بریم فرحزاد؟
-من حرفی ندارم باید به عماد بگم
-باشه بگو خبرشو به من بده فعلا بای
-بای

خب بریم واسه عکس عماد؟؟


این عماده اینم خواهرش روشنا
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان نرو این راه رفتن نیست.به قلم:خودم

اینم دو تا عکس شب عروسیه مینا
این از زاویه دور
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان نرو این راه رفتن نیست.به قلم:خودم

اینم از نزدیک
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان نرو این راه رفتن نیست.به قلم:خودم



امیدوارم خوشتون اومده باشه
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥h@di$♥ ، بیتا خانومی* ، نازنین* ، ✿♥нα৳є ...ℓσνє✿♥ ، shawkila ، ɱɪɾʌʛє ، ÅⅆℬⅈnA ، Shadow of Death


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان نرو این راه رفتن نیست.به قلم:خودم - Mᴏʙɪɴᴀ - 24-01-2014، 16:55

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان