09-12-2011، 15:57
نقل قول: پدری تصمیم گرفت پسر جوانش را آزمایش کند. به اتاق پسرش رفت یک کتاب مقدس، یک سه طلا و یک بطری مشروب را روی میز او گذاشت و با خود گفت: پشت در پنهان می شود تا پسرم از مدرسه برگردد اگر کتاب مقدس را بر دارد کشیش خواهد شد. اگر سکه را بردارد یعنی دنبال کسب و کار خواهد رفت. اما اگر بطری مشروب را بردارد یعنی آدم دائم الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جای شرمساری دارد. پسر که به خانه برگشت و چشمش به اشیاء افتاد با کنجکاوی به میز نزدیک شد. نهایتا کتاب مقدس را زیر بغل زد. سکه طلا را توی جیبش انداخت و در بطری مشروب را باز کرد و یک جرعه از آن خورد. پدر که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت: خدای من! چه فاجعه بزرگی! پسرم سیاستمدار خواهد شدعجب عجب

