09-03-2014، 20:13
ای گودو، ای مسیح،
از آن روز که روزگارم آغاز شد،
من "بانگ جرس" کاروانت را می شنیدم.
بالاخره کاروان رسید
و گودو به سوی من آمد
در آن حال که لبخند می زد
"گل صوفی" زیبا را به من هدیه کرد.
از آن روز که روزگارم آغاز شد،
من "بانگ جرس" کاروانت را می شنیدم.
بالاخره کاروان رسید
و گودو به سوی من آمد
در آن حال که لبخند می زد
"گل صوفی" زیبا را به من هدیه کرد.