اگه قرار باشه دخترا برن سربازی وضعیت پسرا:
1-همه ی آقاپسرا به جای 18ماه حاضرن کل عمرشونو اضافه خدمت برن و همه صف میکشن جلوی پادگان ها و سر و صدا و.....
2-اونوقت اگه بخوان برای پسری زن بگیرن میگه:میخوام سربازیمو ادامه بدم یا سربازیمو میخوام برم که نرفتم
3-سربازی رفتن از تحصیلات کلاس و اهمیت بیشتری پیدا میکند
4-پسری که میخواد جلوی دوستش کلاس بزاره میگه:وای توی پادگانمون دختره به من گفت..........(حالا ما نمیدونیم چی گفت)
5-پسرا هر طور شده خودشونو به آب و آتیش میزنن که اضافه خدمت بهشون بخوره
6-همه ی پسرا به این نتیجه میرسن که خدمت برای کشور بهترین کاره و ثواب داره
6-پسری که میخواد بره سربازی موقع معاینه قبل از ورود به سربازی هیچ مشکلی نداره و سالم سالمه ومیخواد بره برای خدمت به کشور
حالا وضعیت در پادگان:
نصفه شب که فرمانده میره به همه سر بزنه میبینه که خانوما نشستن و دارن میگن که:
1-وای فرمانده ی بیشعور رو دیدی؟هر چی خودمو لوس کردم نفهمید
2-اون پسره ی آشغال شایان با تفنگ شلیک کرد به کلیپسم.کلیپسم سوراخ شد
3-وای تفنگ که گرفتم دستم سنگین بود افتاد رو انگشتام ناخونامو که مانیکور کرده بودم شکست
4-شهلا رو دیدی اون پسر سرباز خوشگله رو تورش کرد؟این همه با عشوه و ناز و ادا تفنگ گرفتم دستم
فرمانده که میگه بگیرید بخوابید به همه ی خانوما بر میخوره و میگن:
1-وای فرمانده من عادت دارم قبل از خواب دوباره آرایش کنم وایسا برم آرایش کنم و بیام
2-فرمانده من هنوز دو ساعت حرف زدن قبل از خواب با مامانم تموم نشده.نیم ساعتش مونده
3-فرمانده بزار من باید برم اون طرف تا ببینم دوست پسرشیرین که اونم سربازه براش چی خریده تا منم بگم یاشار برام بخره.یه ساعت بیشتر طول نمیکشه
4-فرمانده بزار برم رخت کن لباس خوابمو بپوشم بیام بنفشه اینا ببینن بعد بخوابم
5-فرمانده من گوشی دستمه تا بی افم قطع نکنه منم قطع نمیکنم.بزار اون گوشی رو قطع کنه بعد میخوابم.
و این داستان ها ادامه دارد
1-همه ی آقاپسرا به جای 18ماه حاضرن کل عمرشونو اضافه خدمت برن و همه صف میکشن جلوی پادگان ها و سر و صدا و.....
2-اونوقت اگه بخوان برای پسری زن بگیرن میگه:میخوام سربازیمو ادامه بدم یا سربازیمو میخوام برم که نرفتم
3-سربازی رفتن از تحصیلات کلاس و اهمیت بیشتری پیدا میکند
4-پسری که میخواد جلوی دوستش کلاس بزاره میگه:وای توی پادگانمون دختره به من گفت..........(حالا ما نمیدونیم چی گفت)
5-پسرا هر طور شده خودشونو به آب و آتیش میزنن که اضافه خدمت بهشون بخوره
6-همه ی پسرا به این نتیجه میرسن که خدمت برای کشور بهترین کاره و ثواب داره
6-پسری که میخواد بره سربازی موقع معاینه قبل از ورود به سربازی هیچ مشکلی نداره و سالم سالمه ومیخواد بره برای خدمت به کشور
حالا وضعیت در پادگان:
نصفه شب که فرمانده میره به همه سر بزنه میبینه که خانوما نشستن و دارن میگن که:
1-وای فرمانده ی بیشعور رو دیدی؟هر چی خودمو لوس کردم نفهمید
2-اون پسره ی آشغال شایان با تفنگ شلیک کرد به کلیپسم.کلیپسم سوراخ شد
3-وای تفنگ که گرفتم دستم سنگین بود افتاد رو انگشتام ناخونامو که مانیکور کرده بودم شکست
4-شهلا رو دیدی اون پسر سرباز خوشگله رو تورش کرد؟این همه با عشوه و ناز و ادا تفنگ گرفتم دستم
فرمانده که میگه بگیرید بخوابید به همه ی خانوما بر میخوره و میگن:
1-وای فرمانده من عادت دارم قبل از خواب دوباره آرایش کنم وایسا برم آرایش کنم و بیام
2-فرمانده من هنوز دو ساعت حرف زدن قبل از خواب با مامانم تموم نشده.نیم ساعتش مونده
3-فرمانده بزار من باید برم اون طرف تا ببینم دوست پسرشیرین که اونم سربازه براش چی خریده تا منم بگم یاشار برام بخره.یه ساعت بیشتر طول نمیکشه
4-فرمانده بزار برم رخت کن لباس خوابمو بپوشم بیام بنفشه اینا ببینن بعد بخوابم
5-فرمانده من گوشی دستمه تا بی افم قطع نکنه منم قطع نمیکنم.بزار اون گوشی رو قطع کنه بعد میخوابم.
و این داستان ها ادامه دارد