امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

╄ مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄

#2
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄

تازه خاطره شروع می کند به چکه کردن . . .
نمک روی زخم ست بارانی که بی تو ببارد . . . !

.
.
.
تـــو
این روزهــا
برایـم حکم باران را داری
درست وســط کـویـر
همون قدر زندگی بخش
همون قدر مــحــال

.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄
.
.
زندگی تعداد نفس هایی که می کشیم نیست
تعداد نفس هائیه که از عشق به شماره افتادنِ

.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄


.
خیال آغوشت ، یک لحظه هم دست از سرم بر نمیدارد
بی انصاف هر شب به خوابم نیا !!
.
.
.
غفلت کردم
لحظه ای
دلــــــم جایی گیر کرد و
تمام زندگی ام نخ کش شد


.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄
.
سـختـه
بـه جـایی بـرسی کـه دیـگه
نـه هیـچ اومـدنی آرومـت کنـه ،
نـه هیـچ رفتنی نابودت


.

╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄
.
.

به باران سپرده ام
وقت آمدنت
هوای کوچه را داشته باشد
گوشم به زنگِ در است
مبادا آهسته بیایی !
.
.
.
بی پناهی یعنی
زیر آوار کسی بمانی
که
قرار بود
تکیه گاهت باشد
.
.
.
نـوشـتـه هایم را كـه مـے خـوانـے ،
دلـخـوش نبـاش از اینكـه مخـاطبـم تـوئــے !
زیــاد شـدن نوشـتـه هـاے مـن یعـنـے ؛
بــے حـد بودن نـامردے هـاے تــــو !!!
.
.
.
دســتِ " تــو " اگــر بـود

ایــن فــصــل ، دســتِ مـَن در جـیـب هــایـَم نـبــود . . . !

.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄

.
دِلِ مَـــــن
کُــــلــبـــۀ بـــارانــیـستـــــــ
وَ تــــو ،
آن بـــارانِ بــــی اِجــــازهِ ای ،
کِــــه نـاگــــهــــان دَر اِحــســــاسِ مَـــــــن ،
چِـــکِّــــــه مـــــی کُـــنــــــی
.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄
.

کاش نامت باران بود
آنوقت تمام مردم شهر هم
برای آمدنت دعا می کردند
.
.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄

به چه اندیشه کنم
به بهاری که گذشت
به خزانی که رسید
به امیدی که به دل ماندو
تو اندازه ی تنهایی من خوشحالی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄
.
رفـتــــم امــا
لحظه هایم بی تو دیگر سر نشد
حالا برگشته ام
تا دوباره آرام فریاد بزنم
نبودن هایت را
.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄
.
کـاش دفتـر خاطراتــم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سـرِ دلتنگــی
به رویش دست میکشیدم
تــو از درونش
با آرزوی من بیرون می آمدی !
.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄
.
همچنـان منتـظرم
تـا قطره های بـاران
تـو را از آن بـالا در آغوشم رهـا کننـد
یا غـرق می شوم
یا رفیـق شبهای بـارانیت می مانـم
.
.
╄  مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄
.
تو دیدگانت را نبند
نگاهت را ندزد
تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم
از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود
.
.
.
به چـشـمـهـایـت بگــو نـگـاهـم نـکـنـنـد
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم سرشـان بـه کـار خـودشـان بـاشـد !!!
نـه کـه فـکـر کـنـی بـاز هــم خـجـالـت مـی کـشـم هـا نـه !
حـواسـم نـیـسـت عـاشـق تـر مـی شـوم
.
.
.
شهـــامــت مــی خواهــد
ســـــرد بــاشــی
و گــرم لبخنــد بزنـــی . . . !
.
.
.
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم . . .

مرگ آنست که از خاطر تو محو شوم . . .
.
.
.
تو میری و من فقط نگاهت میکنم
تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم
بی تو یک عمر فرصت برای گریستن دارم
اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست
all falling stars one day will land
all broken hearts one day will mend
and the end is still the end whether you want it or not
پاسخ
 سپاس شده توسط ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ ، Dead Silence ، ʂհმოἶო


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: ╄ مرבم چـہ میگوینـــב؟ ╄ - Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ - 23-03-2014، 9:54


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان