امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک داستان واقعی

#4
نمی دونم چرا سنگاپور....ولی احتمالا دوست داشته دیگه!!!!!
دم از بازی حکم میزنی !
دم از حکم دل میزنی !
پس به زبان “قمار” برایت میگویم !
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید !
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم
دل را باید بر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بری نکنند !
پاسخ
 سپاس شده توسط FARID.SHOMPET ، bahador.hbk ، مرواريد سرخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
یک داستان واقعی - j0oj0o - 22-12-2011، 12:16
RE: یک داستان واقعی - j0oj0o - 22-12-2011، 13:00
RE: یک داستان واقعی - AFZR - 22-12-2011، 15:19
RE: یک داستان واقعی - txxt - 22-07-2012، 21:54


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان