امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بیاین رمان بنویسیم

#2
قدم هام رو تند تر کردم اما لعنتی فایده نداشتش کل هیکلم خیس شده بدد مامان عمرا تو خونه رام بده.
کوچه خیلی خلوت لودش و بودش گوشیم رو در اوردم و هنسفیری هام رو چپوندم تو گوشم و سعی کردمبه اون مرتیکه توجهی نکنم 
یه کشیده شدن دستم با جیغ خفه ای که شنیدم یکی شد
مرتیکه: صبر کن دیگه مگه ازت چی میخوام لوس
در حالی که به خاطر خیس بودن لباسام و سرما و ترس بدنم میلرزید کلم رو بردم عقب و محکم کوبیدم تو صورتش عربده ای کشید و صورتش رو گرفت منم از فرصت استفاده کردم و با تمام توانم دویدم دیگه سرما و خیسی لباس و کلاس ملاس رو گذاشته بودم کنار و فقط میدویدم چون میدونستم با اون ضربه ای که من زدم گیرم بیاره بدبختم.حالا خوب شدش امروز کتونی پوشیده بودم وگرنه کی میخواست با صندل این طوری مثل اسب بدوه........
پاسخ
 سپاس شده توسط ɓŁŪ£ ɢĩŔŁツßレuε gïrレツ≧✯◡✯≦ ، maede khanoom ، گربه ی ملوس


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: بیاین رمان بنویسیم - پری خانم - 29-10-2014، 18:42

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان