18-12-2014، 16:34
می خواستم تصویر با تو بودن را نقاشی کنم،دیدم فاصله بینمان در ورق جا نمی شود.کمی نزدیکتر بیا می خواهم با تو بودن را حس کنم
.
چقدر دلتنگ حضورت هستم.کاش تصویرت نفس می کشید ...
.
نزدیکی در فاصله نیست در اندیشه است و تو ... اکنون مهمان اندیشه منی
.
معامله فسخ شد.در قبال دنیا یک تار مویت را می خواستند ... ندادم
.
نمی دانم چه رابطه ایست بین نبودنت با رنگ ها ، دلتنگ تو که می شوم زندگی ام سیاه می شود ...
.
بیا حواس تقدیرو پرت کنیم.تو صداش کن من دزدکی فاصله هارو برمیدارم
.
گرمم کن،به قدر یک آغوش...هوای نبودنت عجیب سرد است
.
هروقت دلم را خالی میکنم پر میشود از یادت...چه برکتی دارد این مهرت
.
تو همان شقایق شعر سهرابی،تا تو هستی زندگی باید کرد
.
از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم،دوستت...
.
یادت زیباست...ببین اگر خودت بودی چه غوغایی میشد
.
تو...عزیز خواهی ماند حتی اگر فاصله نگاهت را از من دور کند
.
اگر نهایت دوست داشتن در قطره باران است من دریا را تقدیمت می کنم
.
مهربانیت را با دلم پیوند زدم تا از تو دور بودن را احساس نکنم،اما باز دلتنگم
.
دوست دارم
.
چقدر دلتنگ حضورت هستم.کاش تصویرت نفس می کشید ...
.
نزدیکی در فاصله نیست در اندیشه است و تو ... اکنون مهمان اندیشه منی
.
معامله فسخ شد.در قبال دنیا یک تار مویت را می خواستند ... ندادم
.
نمی دانم چه رابطه ایست بین نبودنت با رنگ ها ، دلتنگ تو که می شوم زندگی ام سیاه می شود ...
.
بیا حواس تقدیرو پرت کنیم.تو صداش کن من دزدکی فاصله هارو برمیدارم
.
گرمم کن،به قدر یک آغوش...هوای نبودنت عجیب سرد است
.
هروقت دلم را خالی میکنم پر میشود از یادت...چه برکتی دارد این مهرت
.
تو همان شقایق شعر سهرابی،تا تو هستی زندگی باید کرد
.
از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم،دوستت...
.
یادت زیباست...ببین اگر خودت بودی چه غوغایی میشد
.
تو...عزیز خواهی ماند حتی اگر فاصله نگاهت را از من دور کند
.
اگر نهایت دوست داشتن در قطره باران است من دریا را تقدیمت می کنم
.
مهربانیت را با دلم پیوند زدم تا از تو دور بودن را احساس نکنم،اما باز دلتنگم
.
دوست دارم