17-02-2015، 14:32
من میخام ترجمه کنم
برای چی دوره ی خیاطی رفته آدم یک چیزایی رو میبینه که کپ میکنه و میترسه بدون اشکال (فک کنم اشکل همون اشکال باشه) میگم جون داداش.جونم برای داداش گلم بگه که چن وقت پیش این نادر لجن اومد در خونمون و گفت:پاشو بریم یک چرخی بزنیم.گفتم:جون داداش موتورمو دادم درست کنن وسیله مسیله ندارم.گفت:با موتور من میریم.جونم برات بگه که موتورشو دو ترکه کردم و زدیم بیرون.خدا وکیلی موتور سالاری داره با اینکه دو سه بار هم چپ کرده امه هنوز خیلی سالاره(خوبه)من که خیلی طالبشم(میخامش)رو موتور که بودم گفتم:داداش نادر اینکه خیلی ستمه(بده،نامردیه)که ما داریم همش تو این سرمای شهر چرخ میزنیم گفت:خب چه کار کنم برادر گفتم:بریم تقی آباد یک ساندویچ خوراک چهار پنج نون بزنیم به بدن توی این سرما خیلی حال میده.اومدم سمت ساندویچی و همین که خواستم برم توی اغذیه دیدم این داداش نادر ما خیلی خفن ترسیده با خودم گفتم حتما ماشین گشت دیده که اینجوری وا داده(وا رفته)دیدم نه افق دیدش(سمت نگاهش)خیلی خفن تر از این حرفاس سرشو گرفته بالا و خیره ی خیره ی گفتم:چت شده نادر لجن؟جنی چیزی دیدی؟ گفت:اونجارو نگاه کن گفتم:کجارو گفت:سینما رو میگم دیگه پرده ی سینما رو نگها کن جونم برای داداش گلم بگه که من هم یه نگاه به پرده ی سینما کردم و ترسیدم در حد بندس لیگا دیدم تصویر یه دختر و پسر مامان و ناز(خوشگل موشگل خودمون)رو انداختن رو پرده ی سینما که آخر قشنگی و خوشگلین خدا وکیلی از عکسای تو پیکان جوانان داداش محمد ما هم قشنگتر بودن توی همین فضای عاشقانه بودم که نادر لجن گفت:پایه ای بریم فیلم رو ببینیم گفتم
کنده بشی رو نمیدونم)مارو چه به تئاتر و سینما برای ما افت داره از این کارا گفت:نمیبینی چ بازیگر خوبی داره؟بیا به جای این ساندویچ خوراک بریم این فیلم رو ببینیم خلاصه داداش گلم که شما باشی این داداش نادر مخ ما رو زد و رفتیم این فیلم رو دیدیم فیلم ضایعی بود خدا وکیلی منم که اصلا خوشم نیومد چ بدونم حتما فلسفی بوده که من نفهمیدم از سینما که اومدم بیرون من داشتم برای خودم میچرخیدم تا داداش نادر ما با موتور خوبش بیاد که بریم توی همین جو و فضای خراب بودم که دیدم یک یارویی داره میگه:داداش فیلم میلم این چیزا اگه میخواهی هست ها از اون فیلم های خفن هم دارم گفتم:من که حالیم نمیشه این فیلم رو که روی پرده ی سینما هست رو هم داری؟ گفت:معلومه که دارم خوراکمه این فیلما گفتم:چند برابر هست؟ گفت:قابل نداره فلان تومن من رو میگی تعجب کردم اساسی بخش حساب کتاب خرده ی مغزم رو به کار انداختم و دیدم قیمت این فیلم یک پنجم بلیط سینما هست ازش فیلم رو گرفتم و داداش ناد ما هم اومد سوار شدم و توی راه برایش قضیه رو گفتم داداش نادر ما هم باز کلی ترسید و جونم برات بگه که گازش رو گرفتیم و همه ی چراغ قرمز هارو طبیعی و راحت رد کردیم و اومدیم خونه ی ما نشستیم و دوباره همون فیلم رو دیدیم تازه داداش چای و قلیونم ردیک کرد و با رکابی و شلوار خمره هامون نشستیم و به فیلم دیدن تازه هر جاش هم که حال میکردم هی نگهش میداشتم و حالشو میبردم اساسی نمیدونم مردم برای چی این همه میرن توی صف سینما وایمستن تا برن یه فیلم رو ببینن از اون یارو فیلم فروشه اگه بخرن که بهتره داداش.داداش نادر ما هم تو کف همین سوال خراب ما مونده چی بگم شاید این کار هم فلسفی هست و ما بازم نمیفهمیم.یاد این شعر آقا رضامون افتادم که میگه:
توی سر تو خیلی چیزا معنیه بد نمیده
به سواد تو خیلی چزا قد نمیده(یعنی خیلی چیزا رو نمیفهمی)
آخییییییییییییییییی بالاخره تموم شد ولی خو بعضی چیزا رو بلد نبودم
روت کم شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




تازه من مشهدی نیستم من تهرانیم


برای چی دوره ی خیاطی رفته آدم یک چیزایی رو میبینه که کپ میکنه و میترسه بدون اشکال (فک کنم اشکل همون اشکال باشه) میگم جون داداش.جونم برای داداش گلم بگه که چن وقت پیش این نادر لجن اومد در خونمون و گفت:پاشو بریم یک چرخی بزنیم.گفتم:جون داداش موتورمو دادم درست کنن وسیله مسیله ندارم.گفت:با موتور من میریم.جونم برات بگه که موتورشو دو ترکه کردم و زدیم بیرون.خدا وکیلی موتور سالاری داره با اینکه دو سه بار هم چپ کرده امه هنوز خیلی سالاره(خوبه)من که خیلی طالبشم(میخامش)رو موتور که بودم گفتم:داداش نادر اینکه خیلی ستمه(بده،نامردیه)که ما داریم همش تو این سرمای شهر چرخ میزنیم گفت:خب چه کار کنم برادر گفتم:بریم تقی آباد یک ساندویچ خوراک چهار پنج نون بزنیم به بدن توی این سرما خیلی حال میده.اومدم سمت ساندویچی و همین که خواستم برم توی اغذیه دیدم این داداش نادر ما خیلی خفن ترسیده با خودم گفتم حتما ماشین گشت دیده که اینجوری وا داده(وا رفته)دیدم نه افق دیدش(سمت نگاهش)خیلی خفن تر از این حرفاس سرشو گرفته بالا و خیره ی خیره ی گفتم:چت شده نادر لجن؟جنی چیزی دیدی؟ گفت:اونجارو نگاه کن گفتم:کجارو گفت:سینما رو میگم دیگه پرده ی سینما رو نگها کن جونم برای داداش گلم بگه که من هم یه نگاه به پرده ی سینما کردم و ترسیدم در حد بندس لیگا دیدم تصویر یه دختر و پسر مامان و ناز(خوشگل موشگل خودمون)رو انداختن رو پرده ی سینما که آخر قشنگی و خوشگلین خدا وکیلی از عکسای تو پیکان جوانان داداش محمد ما هم قشنگتر بودن توی همین فضای عاشقانه بودم که نادر لجن گفت:پایه ای بریم فیلم رو ببینیم گفتم

توی سر تو خیلی چیزا معنیه بد نمیده
به سواد تو خیلی چزا قد نمیده(یعنی خیلی چیزا رو نمیفهمی)
آخییییییییییییییییی بالاخره تموم شد ولی خو بعضی چیزا رو بلد نبودم
روت کم شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟





تازه من مشهدی نیستم من تهرانیم



