امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

[ اشعـآر علے رضآ آذر ♥ ]

#4
 

این منم مرد تا همین دیروز

مرد پابند آرزوهایت

مرد یک عمر کودکی کردن

لابه‌لای بلند موهایت

 

خاطرت هست روزگارم را

جایگاه مقدسی بودم

وزن یک عشق روی دوشم بود

من برای خودم کسی بودم

 

من برای خودم کسی هستم

دور و بر خـُرده عشق هم کم نیست

آنکه دل از تو بُرد هر کس هست

بند انگشت کوچکم هم نیست

 

می‌شد از خود بگیرمت اما..

 زور بازو به دست‌هایم نیست !

می‌شد از رفتنت گذشت اما

جان در اندازه‌های پایم نیست !

 

زندگی سرد بود امــا عشق

می توانست کارگر باشد

می توان قطب را جهنم کرد

پای دل در میان اگر باشد

 

خواب دیدم که شعر و شاعر را

هر دو را در عذاب می‌خواهی

از تعابیر خواب ها پیداست

خانه‌ام را خراب می‌خواهی

خانه‌ام را خراب می‌خواهی؟؟!
 

دیگر ای داغ دل چه می‌خواهی

از چنین مرد زیر آواری

رد شو از این درخت افتاده

می‌توانی که دست برداری

 

گفته بودی عروس فردایی

با جهانم کنار می‌آیی

گفته بودی ولی نشد انگار

دست از این کودکانه‌ها بردار





 گفته بودم نفاق می‌افتد

اتفاق اتفاق می‌افتد

 گفته بودم در اوج ویرانی

از من و خانه رو بِگردانی...





ماجرا زخم و داستان ها درد

نازنین ..! پیچِ قصه را برگرد...!

نازنین ! قصه ها خطر دارند

نقش ها نقشه زیر سر دارند





نازنین راه و چاه را گفتم

آخر ِ اشتباه را گفتم

مرد تاوان اشتباهت باش

آخرین اشتباه من بودم...





لاشه ی باد کرده ای بودم

آمد از روبرو ولی نشناخت

صورتی را که دوستش میداشت

چهره چرخاند و تُف زمین انداخت...!!

 
پاسخ
 سپاس شده توسط maniya._ ، ▪неизвестный▪


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: [ اشعـآر علے رضآ آذر ] - Nυмв - 17-03-2015، 20:42


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان