23-07-2015، 11:55
سری چهـــارم
لب پنجره نشستی
و به هوای مه گرفته بیرون نگاه می کنی
پاهایت را در آغوش می گیری و سیگاری روشن می کنی مثل همیشه
مثل همیشه پاهایت را به من ترجیح دادی

مرد را فقط مرد می فهمد و دود سیگارش

باز کلمه کم آورده ام ، برای احوالاتم
بروید یک سیگار بکشید تلخی اش که ماند ته گلویتان
فکر کنید همان بغضی است که توی گلوی من
نه بالا می رود و نه پایین

تمام سیگارهای دنیا را هم که دود کنی
تنهائیت توجه هیچکس را جز پیرمرد سیگار فروش جلب نخواهد کرد

شاید بتونم یه روزی تو و خاطراتتم مثل سیگارم دود کنم

اسمت را نوشتم روی سیگار تا بسوزه که وقتی سیگار تموم شد فراموشت کنم
ولی نمی دونستم که هر پک که به سیگار میزنم اسمت میره تو نفسم …

اشباع شده ام
از بوسه های مکرر و عمیق از ته سیگارهام

سیگار به سیگار درد می کشم تا تمام شود
بی چون و چرا ما هم تمام می شویم
ما خنده های ایستـــاده ما خنده های تکراری
تو نیستـــــی زمین برای من تنها یک زیرسیگاری ست
برای خاموش کردن بی حوصلگی هــــا
تا تمام شود درد می کشم
و به هوای مه گرفته بیرون نگاه می کنی
پاهایت را در آغوش می گیری و سیگاری روشن می کنی مثل همیشه
مثل همیشه پاهایت را به من ترجیح دادی
مرد را فقط مرد می فهمد و دود سیگارش
باز کلمه کم آورده ام ، برای احوالاتم
بروید یک سیگار بکشید تلخی اش که ماند ته گلویتان
فکر کنید همان بغضی است که توی گلوی من
نه بالا می رود و نه پایین
تمام سیگارهای دنیا را هم که دود کنی
تنهائیت توجه هیچکس را جز پیرمرد سیگار فروش جلب نخواهد کرد

شاید بتونم یه روزی تو و خاطراتتم مثل سیگارم دود کنم

اسمت را نوشتم روی سیگار تا بسوزه که وقتی سیگار تموم شد فراموشت کنم
ولی نمی دونستم که هر پک که به سیگار میزنم اسمت میره تو نفسم …

اشباع شده ام
از بوسه های مکرر و عمیق از ته سیگارهام

سیگار به سیگار درد می کشم تا تمام شود
بی چون و چرا ما هم تمام می شویم
ما خنده های ایستـــاده ما خنده های تکراری
تو نیستـــــی زمین برای من تنها یک زیرسیگاری ست
برای خاموش کردن بی حوصلگی هــــا
تا تمام شود درد می کشم