کردی که از عالمو آدم شاکیم
از اینو اون نپرس که من الان کجامو با کیم
حتی بهت حق نمیدم یه بار دیگه صدام کنی
دیگه حواسم به تو نیست , حق نداری نگام کنی
حیفه احساسی که له شد , اعتمادی که ترک خورد
حیف اشکایی که هر شب آبرویه دلمو برد
حیفه من که ساده بودم , دل به حرفات باخته بودم
حیفه روزایی که با تو تو خیالم ساخته بودم