17-11-2015، 17:35
(آخرین ویرایش در این ارسال: 17-11-2015، 17:56، توسط ابراهیم هادی.)
[rtl]پیرامون تصویبنامه ایالتی و ولایتی برای روی کار آوردن بهائیان[/rtl]
[rtl] یکی از برنامههای استعماری بسیار مرموز رژیم ستمشاهی که با دسیسه آمریکا انجام میشد این بود که غیر مسلمانان، و مخصوصاً بهائیان را بدون هرگونه منع قانونی بر پستهای حساس کشور بگمارد، بطوری که آنها بتوانند نماینده مجلس شوند، در استانها و شهرها بتوانند استاندار یا فرماندار یا بخشدار و یا شهردار و یا جزء اعضای انجمن شهر و روستا، یا رئیس انجمن گردند. البته اینکار عملا چنان که گفتیم در سطح وزراء و مدیران کل در سطح بالا انجام شده بود، ولی کم کم میخواستند آنها در سطوح دیگر نیز زمام امور را به دست گیرند، برهمین اساس در تاریخ ۱۳۴۱/۷/۱۴ شمسی، رژیم، لایحهای را تحت عنوان مجلس سنا گذراند، این تصویبنامه در اوائل نخست وزیری اسداللهعلم انجام گرفت. ماهیّت این تصویب نامه این بود که در قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، سه موضوع که قبلا وجود داشت حذف گردد، و این سه موضوع عبارت بودند از: اول: قید ذکوریت (مرد بودن). دوم: مسلمان بودن. سوم: برای پذیرش پستهای بزرگ و حساس دولتی به جای سوگند به قرآن کریم، سوگند به کتاب آسمانی باشد.[۱]
خطیب بزرگ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی (قدس سرّه) مینویسد: «هدف آن بود که با اجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، فرقهی ضالّه بهائی را بطور قانونی بر سرکار آورند، و از آن به بعد به تدریج فعّالیت رسمی آنها برای تصرّف تمام اهرمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود، زیرا بنا بر تصویبنامه، آنان با مسلمانان ایرانی هیچگونه فرقی نداشتند، ثانیا سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به کتاب آسمانی شده بود، این معنی راه را برای غیر مسلمانان باز میکرد تا یهود و نصاری به کتابهای آسمانی خود سوگند یاد کنند، و بهائیان بگویند کتابهای آسمانی ما (ایقان) است، و به آن سوگند یاد میکنیم. و به جای قید ذکوریت کلمهی باسواد گذاشته بودند که اعم از زن و مرد است، تا راه را برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان- که در آن وقت معلوم بود چه زنانی منظور بودند- باز کنند».[۲] (رژیم پهلوی از روی کار آوردن زنان دو هدف را دنبال می کرد: اول: رواج بی حجابی و بی عفتی، دوم: نشان دادن چهرهای طرفدار حقوق زنان از خود. حکومت میخواست با وارد کردن زنان به صحنههای اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند. البته زنان مسلمان دارای محدودیت بیشتری بودند؛ از جمله قوانین سختگیرانه به بانوان مسلمان را میتوان به ممنوع بودن چادر برای دانش آموزان و دانشجویان، محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می کنند، از دسترسی به مقامها و موقعیتها و همچنین از تشویق، ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی، ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوسهای شرکت واحد، ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها، ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاههای شرکتهای تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزش فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان، ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر، به کتابخانهها، محرومیت از شرکت در هر گونه مجامع عمومی).
علماء و مراجع وقت در رأسشان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) متوجّه خطر شدند، از هر سو با تلگرافها، اعلامیهها، و نامهها و سخنرانیها، اعتراض خود را اعلام نموند، نزدیک بود شورشی عمومی در همهی شهرهای ایران بر ضد رژیم پدید آید.[۳] سرانجام، رژیم و دولت اسدالله علم در تنگنا قرار گرفت و مجبور به لغو تصویبنامه مذکور شد، و در تاریخ ۱۳۴۱/۹/۷ شبانه در جلسه خود، آن را غیر قابل اجرا دانست. ولی رهبر بزرگ حضرت امام خمینی (قدس سرّه) این را کافی ندانست و فرمود: باید این موضوع از طرف دولت در جرائد رسمی کشور اعلام و منتشر گردد. دولت برای خاموش نمودن احساسات پاک دینی مردم ناگزیر شد به این پیشنهاد نیز تن دهد، از این رو به دستور دولت روزنامههای عصر تهران در روز ۱۳۴۱/۹/۱۰ شمسی با تیتر درشت نوشتند: «تصویب نامه مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۴ قابل اجرا نخواهد بود».[۴]
به این ترتیب مراجع تقلید و حضرت امام خمینی و مردم به پیروی از آنها، با هشدارها و اعتراضهای خود نگذاشتند بهائیها روی کار آیند، و با قیام خود، تصویب نامهای را که از سوی استعمار به نفع آنها طراحی شده بود، از بین بردند و از این فتنه رهایی یافتند. مسلمانان به خصوص ملّت شریف ایران باید با کمال هوشیاری و مراقبت و نگهبانی از انقلاب عظیم اسلامی، متوجه باشند که مبادا به انقلاب آسیب برسد و همان بهائیان و مزدوران استکبار جهانی بار دیگر برای تسلط بر امور طمع کنند. و همواره یاد امام خمینی را گرامی بدارند که با مجاهدت خود، عزّت مسلمانان را حفظ کرد و نگذاشت که مسلمانان غیور ایران تحت سیطره بهائیان و مزدوران دیگر قرار گیرند.[/rtl]
خطیب بزرگ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی (قدس سرّه) مینویسد: «هدف آن بود که با اجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، فرقهی ضالّه بهائی را بطور قانونی بر سرکار آورند، و از آن به بعد به تدریج فعّالیت رسمی آنها برای تصرّف تمام اهرمهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آغاز شود، زیرا بنا بر تصویبنامه، آنان با مسلمانان ایرانی هیچگونه فرقی نداشتند، ثانیا سوگند به قرآن، تبدیل به سوگند به کتاب آسمانی شده بود، این معنی راه را برای غیر مسلمانان باز میکرد تا یهود و نصاری به کتابهای آسمانی خود سوگند یاد کنند، و بهائیان بگویند کتابهای آسمانی ما (ایقان) است، و به آن سوگند یاد میکنیم. و به جای قید ذکوریت کلمهی باسواد گذاشته بودند که اعم از زن و مرد است، تا راه را برای انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان- که در آن وقت معلوم بود چه زنانی منظور بودند- باز کنند».[۲] (رژیم پهلوی از روی کار آوردن زنان دو هدف را دنبال می کرد: اول: رواج بی حجابی و بی عفتی، دوم: نشان دادن چهرهای طرفدار حقوق زنان از خود. حکومت میخواست با وارد کردن زنان به صحنههای اجتماعی، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنکه زنان نیز همانند مردان از ابتدایی ترین حقوق انسانی مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند. البته زنان مسلمان دارای محدودیت بیشتری بودند؛ از جمله قوانین سختگیرانه به بانوان مسلمان را میتوان به ممنوع بودن چادر برای دانش آموزان و دانشجویان، محرومیت زنان کارمندی که از چادر استفاده می کنند، از دسترسی به مقامها و موقعیتها و همچنین از تشویق، ممنوعیت زنان چادری از مراجعه به وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی، ممنوعیت زنان چادری از مسافرت با شرکت هواپیمایی ملی ایران، ممنوعیت زنان چادری از استفاده از اتوبوسهای شرکت واحد، ممنوعیت ورود زنان چادری به سینماها، ممنوعیت ورود زنان چادری از خرید در فروشگاههای شرکتهای تعاونی شهر و روستا، ممنوعیت زنان چادری در استفاده از خدمات اجتماعی مانند جمعیت بهزیستی و آموزش فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و انجمن ملی حمایت کودکان، ممنوعیت ورود کودکان و نوجوانان چادر به سر، به کتابخانهها، محرومیت از شرکت در هر گونه مجامع عمومی).
علماء و مراجع وقت در رأسشان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) متوجّه خطر شدند، از هر سو با تلگرافها، اعلامیهها، و نامهها و سخنرانیها، اعتراض خود را اعلام نموند، نزدیک بود شورشی عمومی در همهی شهرهای ایران بر ضد رژیم پدید آید.[۳] سرانجام، رژیم و دولت اسدالله علم در تنگنا قرار گرفت و مجبور به لغو تصویبنامه مذکور شد، و در تاریخ ۱۳۴۱/۹/۷ شبانه در جلسه خود، آن را غیر قابل اجرا دانست. ولی رهبر بزرگ حضرت امام خمینی (قدس سرّه) این را کافی ندانست و فرمود: باید این موضوع از طرف دولت در جرائد رسمی کشور اعلام و منتشر گردد. دولت برای خاموش نمودن احساسات پاک دینی مردم ناگزیر شد به این پیشنهاد نیز تن دهد، از این رو به دستور دولت روزنامههای عصر تهران در روز ۱۳۴۱/۹/۱۰ شمسی با تیتر درشت نوشتند: «تصویب نامه مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۴ قابل اجرا نخواهد بود».[۴]
به این ترتیب مراجع تقلید و حضرت امام خمینی و مردم به پیروی از آنها، با هشدارها و اعتراضهای خود نگذاشتند بهائیها روی کار آیند، و با قیام خود، تصویب نامهای را که از سوی استعمار به نفع آنها طراحی شده بود، از بین بردند و از این فتنه رهایی یافتند. مسلمانان به خصوص ملّت شریف ایران باید با کمال هوشیاری و مراقبت و نگهبانی از انقلاب عظیم اسلامی، متوجه باشند که مبادا به انقلاب آسیب برسد و همان بهائیان و مزدوران استکبار جهانی بار دیگر برای تسلط بر امور طمع کنند. و همواره یاد امام خمینی را گرامی بدارند که با مجاهدت خود، عزّت مسلمانان را حفظ کرد و نگذاشت که مسلمانان غیور ایران تحت سیطره بهائیان و مزدوران دیگر قرار گیرند.[/rtl]
[rtl]پینوشت:
[۱]. شرح کامل این تصویب نامه در کیهان مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۶ نوشته شده است.
[۲]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، ص۲۳۵،۲۳۶.
[۳]. برای اطلاع از این نامهها و اعتراضها به کتاب نهضت روحانیون ایران، تألیف استاد علی دوانی، ج۱و۲ مراجعه شود.
[۴]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۸۷و۱۹۱.[/rtl]
[۱]. شرح کامل این تصویب نامه در کیهان مورخه ۱۳۴۱/۷/۱۶ نوشته شده است.
[۲]. اقتباس از خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، ص۲۳۵،۲۳۶.
[۳]. برای اطلاع از این نامهها و اعتراضها به کتاب نهضت روحانیون ایران، تألیف استاد علی دوانی، ج۱و۲ مراجعه شود.
[۴]. بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج۱، ص۱۸۷و۱۹۱.[/rtl]
[rtl]تفاوت آرای شیخیه کرمان و آذربایجان[/rtl]
[rtl] فرقهی شیخیه بعد از مرگ سید کاظم رشتی به چند انشعاب تقسیم شد که شیخیهی کرمان و آذربایجان از مهمترین این انشعابات شمرده میشوند.[۱] گرچه شیخیهی کرمان و آذربایجان در اعتقادات، خود را پيرو آرای شيخ احمد احسايی و سيد كاظم رشتی میدانند، اما در فروع دين و اعمال، با هم اختلاف نظر دارند. در این مقاله سعی داریم به دو فرق از این اختلافات اشاره کنیم.
اول: مهمترین فرق شیخیهی کرمان و آذربایجان در مسألهی اصول دین است. شیخیهی آذربایجان همانند امامیه، اصول دین را پنج چیز میدانند: «توحید، عدل، معاد، نبوت، امامت»؛ اما شیخیهی کرمان آن را چهار چیز میدانند: «توحید، نبوت، امامت و رکن رابع».[۲] شیخیهی آذربایجان به شدت با اعتقاد به «رکن رابع» مخالف و قائل است این بدعتی است که شیخیهی کرمان به راه انداخته است و احسایی و رشتی اصول دین را همانند امامیه پنج مسأله میدانند،[۳] و ایشان در آثارشان حرفی از رکن رابع به میان نیاوردهاند.[۴] با این توصیف میتوان انحراف شیخیهی کرمان را نسبت به شیخیهی آذربایجان بیشتر دانست؛ چرا که اعتقاد به رکن رابع بعدها منجر به ادعای بابیت و ایجاد فرقهی بابیت و بهائیت گردید.[۵]
دوم: از آنجا که شیخیهی کرمان پیرو مسلک اخباریگری هستند، لذا به تقلید از مراجع اعتقادی ندارند و به شدت آن را نهی و در آثارشان با آن مخالفت کردهاند،[۶] اما شيخيۀ آذربايجان، به اجتهاد و تقليد معتقدند و از مراجع تقليد خودشان پيروی میكنند. بر خلاف امامیه که معتقد است هر فرد مسلمان موظف است در عصر غیبت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) از مجتهد جامع الشرایط در فروع دین تقلید کند و دلیل عقلی این مطلب هم رجوع به اهل خُبره است که در هر امری باید به اهل آن مراجعه کرد.
حاصل اینکه احسایی با ایجاد یک مکتب و جریان فکری منحرف، زمینهی تفرقهی بیشتر را در عالم تشیع ایجاد کرد و سرانجام آتش آن، دامن مکتب خودش را هم فرا گرفت و خود شیخیه به انشعابات متعدد تقسیم شد و اختلافات فراوانی بین آنها به وجود آمد؛ به گونهای که همدیگر را گمراه قلمداد میکنند. شیخیهی کرمان و آذربایجان که از مهمترین این انشعابات به حساب میآیند، دچار چنین آشوبی شدهاند. آیا وقت آن نرسیده است که پیروان آن با کمی تأمل به سرانجام خویش فکر کنند و مسیر خود را از ایشان جدا کنند؟[/rtl]
اول: مهمترین فرق شیخیهی کرمان و آذربایجان در مسألهی اصول دین است. شیخیهی آذربایجان همانند امامیه، اصول دین را پنج چیز میدانند: «توحید، عدل، معاد، نبوت، امامت»؛ اما شیخیهی کرمان آن را چهار چیز میدانند: «توحید، نبوت، امامت و رکن رابع».[۲] شیخیهی آذربایجان به شدت با اعتقاد به «رکن رابع» مخالف و قائل است این بدعتی است که شیخیهی کرمان به راه انداخته است و احسایی و رشتی اصول دین را همانند امامیه پنج مسأله میدانند،[۳] و ایشان در آثارشان حرفی از رکن رابع به میان نیاوردهاند.[۴] با این توصیف میتوان انحراف شیخیهی کرمان را نسبت به شیخیهی آذربایجان بیشتر دانست؛ چرا که اعتقاد به رکن رابع بعدها منجر به ادعای بابیت و ایجاد فرقهی بابیت و بهائیت گردید.[۵]
دوم: از آنجا که شیخیهی کرمان پیرو مسلک اخباریگری هستند، لذا به تقلید از مراجع اعتقادی ندارند و به شدت آن را نهی و در آثارشان با آن مخالفت کردهاند،[۶] اما شيخيۀ آذربايجان، به اجتهاد و تقليد معتقدند و از مراجع تقليد خودشان پيروی میكنند. بر خلاف امامیه که معتقد است هر فرد مسلمان موظف است در عصر غیبت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) از مجتهد جامع الشرایط در فروع دین تقلید کند و دلیل عقلی این مطلب هم رجوع به اهل خُبره است که در هر امری باید به اهل آن مراجعه کرد.
حاصل اینکه احسایی با ایجاد یک مکتب و جریان فکری منحرف، زمینهی تفرقهی بیشتر را در عالم تشیع ایجاد کرد و سرانجام آتش آن، دامن مکتب خودش را هم فرا گرفت و خود شیخیه به انشعابات متعدد تقسیم شد و اختلافات فراوانی بین آنها به وجود آمد؛ به گونهای که همدیگر را گمراه قلمداد میکنند. شیخیهی کرمان و آذربایجان که از مهمترین این انشعابات به حساب میآیند، دچار چنین آشوبی شدهاند. آیا وقت آن نرسیده است که پیروان آن با کمی تأمل به سرانجام خویش فکر کنند و مسیر خود را از ایشان جدا کنند؟[/rtl]
[rtl]پینوشت:[/rtl]
[rtl][۱]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فرقههای شیخیه
[۲]. ر.ک به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فرقههای شیخیه
[۳]. میرزا موسی اسکویی حائری، احقاق الحق، مترجم محمد عیدی خسروشاهی، تهران، انتشاراتی روشن ضمیر، ۱۳۸۵ ه.ش، ص ۲۲۳-۱۶۷؛ حقایق شیعیان، ص ۴۷-۷.
[۴]. باید گفت: هرچند که احسایی و رشتی به صراحت به مسألهی رکن رابع نپرداختند، اما در آثارشان به طور کنایه خود را رکن رابع دانستهاند. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ادعای بابیت در کلام احسایی
[۵]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شیخیه زمینه ساز بابیه و مقالهی:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رکن رابع در نظر شیخیه
[۶]. ابوالقاسم ابراهیمی، رسالهی اجتهاد و تقليد، ص ۷ به بعد؛ جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مشرب اخباریگری شیخیه [/rtl]
فرقههای شیخیه
[۲]. ر.ک به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
فرقههای شیخیه
[۳]. میرزا موسی اسکویی حائری، احقاق الحق، مترجم محمد عیدی خسروشاهی، تهران، انتشاراتی روشن ضمیر، ۱۳۸۵ ه.ش، ص ۲۲۳-۱۶۷؛ حقایق شیعیان، ص ۴۷-۷.
[۴]. باید گفت: هرچند که احسایی و رشتی به صراحت به مسألهی رکن رابع نپرداختند، اما در آثارشان به طور کنایه خود را رکن رابع دانستهاند. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ادعای بابیت در کلام احسایی
[۵]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شیخیه زمینه ساز بابیه و مقالهی:دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رکن رابع در نظر شیخیه
[۶]. ابوالقاسم ابراهیمی، رسالهی اجتهاد و تقليد، ص ۷ به بعد؛ جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مشرب اخباریگری شیخیه [/rtl]