امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بهشت سه رنگ من

#5
آذین:زینت
آرمین:مرد همیشه پیروز

تانی_طلایی هاش رو بابلیس بکش
رها_زیتونیاش رو بباف
-جالب میشه؟
تانی_بد نمیشه
-یه لباس واسم انتخاب کنید.
این مهمونی قرار بود به سلیقه اونا بپوشم مهمونی به افتخار غولاک بود تمام دوستان بودند.
کار موهام که تموم شد رهاوتانی از تو کمد اومدن بیرون تو دستاشون یه پیرهن دکلته تا بالای زانو بود که تو کمرش یه تیکه ساتن مشکی میخورد و یه پاپیون سفید به طور کج میخورد.
تانی_با یه آرایش دودی عالی میشه.
رها_ارایشش بامن
امشب قرار بود زیباترین دختر مجلس با غولاک برقصه.(چه افتخار بزرگی هه)
به رها نگریستم یه پیرهن عسلی بلند که یه بند روشونش میخورد پوشیده بود آرایشی عسلی داشت چشمان عسلیش میدرخشید موهای زیتونیش رو از بالا بسته بود و بافته و بعد دور کش پیچیده بود.
تانیا لباس آبی و دکلته خیلی ساده ای پوشیده بود که دنبال بلندی داشت با ارایشی اسمانی چشمان طوسی اش را اراسته بود موهای طلایی اش را روی شانه رها کرده بود. (چه ادبی شد)
تانی_دستو تکون نده.
-باشه
داشت واسم لاک میزد مشکی سفید.
ازون دسته دخترایی هستم که بی لاک دووم نمیارن همیشه حتی تو دانشگاه برق ناخون میزنم. بله ما اینیم دیگه.
تانی_ماه شدی
رها_به مریم قسم رقص امشب برا توعه
-الکی قسم نخور منم رقصیدم
تانی_میبینیم
-میبینیم
با صدای سالومه خانوم که میگفت راننده اومده بحثمون نصفه مون سوار ماشین شدیم و پیش به سوی مهمونی غولاک...

از جلوی درب ورودی تا دم پیست رقص سنگ فرش بود که اطراف با چراغ های پایه بلند زیبایی تزیین شده بود اطراف سنگ فرش میز و صندلی چیده شده بود .
_واییییییییی تریییییییی چه ناز شدی بلاااا
برگشتم اووووو چه تیپی زده این دختره وایییی عجب تیکه ای شده
تاب گردنی مشکی بایه شلوار لی دودی که تا زیر زانوش بود چشمای مشکیش رو سایه قرمز زده بود موهای مشکیش رو تیغ ماهی بافته بود ساده بود اما زیبا یه دختر دورکه ایرانی فرانسوی
-هی میگید یار رقص غولاک منم پس این آذی اینجا غول چراغ جادوئه؟؟؟؟
آذی_غولاک کیه؟؟
تانی_غولاک همون رایانه
رها_رایان همون لپ تاب خالس
سه تایی باهم زدن زیر خنده
-ببندید دهنو مسواک گرون شد.
صدای خنده مردونه ای توجهم رو جلب کرد
برگشتم غولاک بود کت شلوار سفید پیرهن مشکی و پاپیون سفید تازه معنی لبخند موزی تانی و رها رو وقتی منو اماده دیدن درک کردن ما باهم ست بودیم.
یه نوع استرس غریب اومد سراغم با دست پاچیگی گفتم-سلام غولاک نه ینی لپ تاب ای وای سلام آقا رایان خوبید؟؟
دخترا و پسرا ترکیدن داشتم اب میشدم از خجالت وایییییی عجب سوتی ای شد سریع از اونجا دور شدم روی یه میز هشت نفره نشستم به خدمت کار گفتم یه اب پرتغال بیاره که سایه کسی رو روخودم حس کردم...

دوستا نظر یا سپاس بدین انگیزه بشه واسه ادامه راسی اگه ایراداش رو بگید که چه بهتر ممنون.
siram az zendegi
پاسخ
 سپاس شده توسط ۞ ایدا ۞


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان بهشت سه رنگ من - ساجده 810 - 28-11-2015، 17:12

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان