امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بهشت سه رنگ من

#7
سرم رو بلند کردم با دیدنش دستام یخ زد رنگ از رخم پرید همون مردی که شبا تو خوابم میبینمش دیشب صورتش رو دیدم سهیل رضوانی پسرخ واهر یکی از دوستای بابا اولش گفتم خوابه اما حالا با دیدن خال رو پیشونیش فهمیدم اون صورت زخمی هم متعلق به این بوده . دستش رو روبروم دراز کرد افتخار این دور رقص رو به من میدید بانوی زیبا اومدم بگم نه که صدای زیبایی گفت_ترلان دنبالت بودم بریم برا رقص با چشمای از حدقه در اومده به آذی نگاه کردم زبونم رو به زور تو دهنم چرخوندم*اتفاقا منم ذنبالت میگشتم.بعدم یه لبخند مصنوعی زدم.
به سمت پیست نرفتیم رو یک میز نشستیم که آذی گفت_تری تو حالت خوبه رنگت پریده.
دستم گرم شد تانی بود که دستم رو تو دستاش گرفته بود.
تانی_دستتم که یخه چرا اینشکلی شدی
-چیزی نیس
رها _سهیل بهت چی گفت.
-هیچی درخواست رقص داد
دخترا_اها
رهام دستش رو جلوی آذی گرفت با برق خاصی تو چشمام گفتم مادمازل با یه دور رقص چطورین ؟
که آذی با ناز دستشو تو دست رهام گذاشت آروم زمزمه کردم-اوه سونامی از دست رفت...

اگه سه تا سپاس بدین مهمونی ر. امشب تموم میکنم
siram az zendegi
پاسخ
 سپاس شده توسط ۞ ایدا ۞


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان بهشت سه رنگ من - ساجده 810 - 28-11-2015، 17:42

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان