رها_وای شنیدید بقایی بارداره
تانی*رلی؟وای چه با حال پس کلاسای بقایی فرت وا امروز دوتا باش داشتیم
من-اگه دولت ایران باشه که عمرا بزار بی استاد بمونیم.
آذین_باهات موافقم.
همون موقع رایان وارد کلاس شد رفت سر میز استاد با پشت خودکار چند بار پشت میز کوبید.
با هر ضربش رو یک میز قلبم جابجا میشد کت قهوه ای پوشیده بود و یه پیرهن مسی زیرش شلوار جذب و کتون تو صورتش خرد شدم لبای قلبه ای و مردونه بینی سربالا چونه کشیدش که جذابیت صورتشو دو برابر کرده بود.چشمای طوسی عسلیش میخدرخشید. نگاهش رو بین دانشجو ها گردون.
رایان_سلام سانیت هستم تا پایان این ترم قراره باهم همراه باشیم لطف کنید تو این کاغذ اسم و رشته تخصصی تون رو بنویسید.
برگه بدست من رسید از همه خوش خط تر بودم و از همه مهم تر من باید برگرو به پسرا میدادم.نوشتم:رها سانیت ترلان سانیت تانیا سانیت آذین ساناتا رشته قلبو عروق. سایه ای رو بالا سرم حس کردم سرمو که بالا اوردم غولاک رو بالا سرم دیدم استرسم بیشتر شد عرق سردی رو تنم نشست.
ندا_نکنه عاشق شدی؟؟
-نه من عاشق کسی که ازش متنفرم نمیشم
ندا_ولی شدی الان یک ماهه اینجاس و تو رفت و آمدت با تانی بیشتر شده چرا؟
-اره راس میگی عاشق شدم هه
با صدای غولاک از فکر اومدم بیرون
_خانوم برگرو بدید
برگ رو بهش دادم که دادش به پسرا به فکر فرو رفتم و به عشق نا فرجام تو دلم فکر کردم ویاد جمله نا خودآگاه شب مهمونی افتادم.
شاید دارم عاشق میشم و حالا شدم.
تانی*رلی؟وای چه با حال پس کلاسای بقایی فرت وا امروز دوتا باش داشتیم
من-اگه دولت ایران باشه که عمرا بزار بی استاد بمونیم.
آذین_باهات موافقم.
همون موقع رایان وارد کلاس شد رفت سر میز استاد با پشت خودکار چند بار پشت میز کوبید.
با هر ضربش رو یک میز قلبم جابجا میشد کت قهوه ای پوشیده بود و یه پیرهن مسی زیرش شلوار جذب و کتون تو صورتش خرد شدم لبای قلبه ای و مردونه بینی سربالا چونه کشیدش که جذابیت صورتشو دو برابر کرده بود.چشمای طوسی عسلیش میخدرخشید. نگاهش رو بین دانشجو ها گردون.
رایان_سلام سانیت هستم تا پایان این ترم قراره باهم همراه باشیم لطف کنید تو این کاغذ اسم و رشته تخصصی تون رو بنویسید.
برگه بدست من رسید از همه خوش خط تر بودم و از همه مهم تر من باید برگرو به پسرا میدادم.نوشتم:رها سانیت ترلان سانیت تانیا سانیت آذین ساناتا رشته قلبو عروق. سایه ای رو بالا سرم حس کردم سرمو که بالا اوردم غولاک رو بالا سرم دیدم استرسم بیشتر شد عرق سردی رو تنم نشست.
ندا_نکنه عاشق شدی؟؟
-نه من عاشق کسی که ازش متنفرم نمیشم
ندا_ولی شدی الان یک ماهه اینجاس و تو رفت و آمدت با تانی بیشتر شده چرا؟
-اره راس میگی عاشق شدم هه
با صدای غولاک از فکر اومدم بیرون
_خانوم برگرو بدید
برگ رو بهش دادم که دادش به پسرا به فکر فرو رفتم و به عشق نا فرجام تو دلم فکر کردم ویاد جمله نا خودآگاه شب مهمونی افتادم.
شاید دارم عاشق میشم و حالا شدم.