امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بهشت سه رنگ من

#14
به لباس خیره شدم قشنگ بود.ینی توپ بود حالا من بیام به این غولاک بگم بریم تو اینو بخر برام؟؟
با کشیده شدن با زوم وارد مغازه شدیم .
رایان_خانوم اون لباسو میارید؟؟
دختر که دختر خوبی به نظر میرسید لباس داد دستم.
وارد اتاق شدم لباس رو پوشیدم.یه لباس تک بنده صورتی و حریر تا بالای زانوم میدسید.چند لایه حریر به صئرت چین روی هم خورده بود در کل عالی بود.
دوتا تقه به در خورد آرتان_ترلانی باز میکنی درو؟؟
من-نه.
رایان_باز نکن انگار نمیخواد تو مهمونی بپوشه.
هووووووووف تو صدات چی داری تو منو رام میکنه؟؟
در و باز کرم پرژکتور تو چشماش روشن بود گفت:
This angel is Terlani?
این فرشته ترلانه؟
من_یس خودمم

میاید میخونید یه ســــــــــــــــــپاس بدید انگیزه شه.
مـــــــــــیـــــــــــخــــــــــــــــوامـــــــــــ برمـــــــــــــــــــ
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان بهشت سه رنگ من - nazanin@sagede810 - 16-12-2015، 12:59

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان