17-03-2016، 16:22
ی منشی دیگه اومد داخل مطب و رفتن اتاق امپول زنی شروع کردن فک زنی!خخخ
ایندفعه من از موقعیت استفاده کردم پریدم بوسیدمش تند رفتم نشستم سرجام.تا اینکه ی خانومه اومد تو و منشی در اومد.
ی 15 دقیقه بعدم دکتر اومد.منشی باهاش احوال پرسی کردو بهم گفت برم تو.رفتم داخل.
_سلام.
+سلام.مشکلتون چیه؟
_ی مدته خون دماغ میشم با خون دماغ شدن سرم درد میگیره وضعف میکنم.اردیبهشت آزمایش دادم عادی بوده فقط سیستم دفاعیم ضعیف بود که دارو خوردم درست شد.الان حالت تهوع و سردرد و سرگیجه ام دارم.خواب و خوراکمم بهم ریخته.
+از دوطرف بینی خون میاد یا ی طرف؟چقد طول میکشه تا بند بیاد؟
_از ی طرف بعضی وقتها طرف راست و بعضی وقتها چپ.حدودا 15-25 دقیقه.
+دراز بکشید.
دراز کشیدم با ی وسیله چکش مانند میزد به پشتم و میگفت درد گرفت بگو تا رسید به قسمت معدم که دردم گرفت.
_آخ!
+درد داشتی؟
_بله.
+خب بیا پایین.
رفتم پایین نشستم.تو دفترچم دارو نوشت و تاکید کرد به موقع داروهامو بخورم.
_ببخشید.لازمه دوباره آزمایش بدم؟!
+بله.برای احتیاط برات نوشتم.
رفتم با سبحان رفتیم داروخونه.
+چی گفت؟
_هیچی آزمایش خون نوشت.
+باهم میریم.
_باشه.
دفترچمو گرفت و رفت پیشخون داروخونه و داروهارو گرفت میخواستم پولشو حساب کنم که نزاشت.
دیدم تو کیسه داروها ی آمپول هست ترسیدم.
_وای سبحان آمپوووول.
+سیس.میترسی؟
_آره.
+من پیشتم عشقم نترس.
_باشه.
رفتیم داخل مطب و داروهارو بردم پیش دکتر گفت آمپولو اشتباه دادن که من از ذوق نمیدونستم چیکار کنم.
رفتم بیرون.
_آمپول برای من نبود اشتباه گذوشتن.
+خخخخخ.در رفتیا.
_آره.خخخ.
+ای حال میداد الان امپول میزدی دردت میومد جیغ میزدی خخخ.
_عه!سبحاااان!
+شوخی کردم نفسم.
_باشه خخخ.
ایندفعه من از موقعیت استفاده کردم پریدم بوسیدمش تند رفتم نشستم سرجام.تا اینکه ی خانومه اومد تو و منشی در اومد.
ی 15 دقیقه بعدم دکتر اومد.منشی باهاش احوال پرسی کردو بهم گفت برم تو.رفتم داخل.
_سلام.
+سلام.مشکلتون چیه؟
_ی مدته خون دماغ میشم با خون دماغ شدن سرم درد میگیره وضعف میکنم.اردیبهشت آزمایش دادم عادی بوده فقط سیستم دفاعیم ضعیف بود که دارو خوردم درست شد.الان حالت تهوع و سردرد و سرگیجه ام دارم.خواب و خوراکمم بهم ریخته.
+از دوطرف بینی خون میاد یا ی طرف؟چقد طول میکشه تا بند بیاد؟
_از ی طرف بعضی وقتها طرف راست و بعضی وقتها چپ.حدودا 15-25 دقیقه.
+دراز بکشید.
دراز کشیدم با ی وسیله چکش مانند میزد به پشتم و میگفت درد گرفت بگو تا رسید به قسمت معدم که دردم گرفت.
_آخ!
+درد داشتی؟
_بله.
+خب بیا پایین.
رفتم پایین نشستم.تو دفترچم دارو نوشت و تاکید کرد به موقع داروهامو بخورم.
_ببخشید.لازمه دوباره آزمایش بدم؟!
+بله.برای احتیاط برات نوشتم.
رفتم با سبحان رفتیم داروخونه.
+چی گفت؟
_هیچی آزمایش خون نوشت.
+باهم میریم.
_باشه.
دفترچمو گرفت و رفت پیشخون داروخونه و داروهارو گرفت میخواستم پولشو حساب کنم که نزاشت.
دیدم تو کیسه داروها ی آمپول هست ترسیدم.
_وای سبحان آمپوووول.
+سیس.میترسی؟
_آره.
+من پیشتم عشقم نترس.
_باشه.
رفتیم داخل مطب و داروهارو بردم پیش دکتر گفت آمپولو اشتباه دادن که من از ذوق نمیدونستم چیکار کنم.
رفتم بیرون.
_آمپول برای من نبود اشتباه گذوشتن.
+خخخخخ.در رفتیا.
_آره.خخخ.
+ای حال میداد الان امپول میزدی دردت میومد جیغ میزدی خخخ.
_عه!سبحاااان!
+شوخی کردم نفسم.
_باشه خخخ.