رمان بخاطر تو .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز همون رمان چه کردی با من پست جدید گذاشتم

[jaid]

ملینا
-اره خره صداتو بیار پایین نکنه میخوای بیان پخ پخمون کنن
-تو احمقی ملینا فرار کنیم؟ مگه ما زندانی ایم که فرار کنیم بعدم فرار کنیم کجا بریم چجوری میخوایم بریم ؟کجا میمونیم مگه بچه بازیه؟
پوف از دست این ملیسا نمیزاره من زرمو بزنم. دستم گذاشتم رو دماغش فشار دادم همچنان زر میزد زر زر زر بعدم زر زرزرزرزر محکم تر فشار دادم که دیدم ساکت شد و اخ و اوخ کرد
-هوی یه جوری میگه چیکار کنیم انگار فیلم رستگاری در شاوشنگه که فرار کنیم میان میگیرن میکشنمون پاسپورت و شناسنامه و پول و ور میداریم الفرار به سوی سرزمین لهولعاب با دافای اروپایی
-
-چته؟
-دماغمو ول کن
ا میگم بدبخت یه جوریه دماغش هنو تو دستمه ول کردم یکم دماغشو مالید و گفت -بابا ولمون نمیکنه من میدونم حتی اگه اجازه پدر واسه خارج رفتن لازممون نبودم بازم لو میرفتیم میاد دنبالمون 
-اینم حرفیه که از مغز نخودیه تو بعیده بهت امیدوار شدم یکم نگران اونش نباش ما باید قبول کنیم که با بابا و دار و دستش همکاری میکنیم بعد که رسیدیم اونور اب رتته 
-منظورت چیه؟
-سادس ما برا قاچاق یه محموله میریم خارج که البته از اون جایی که ددی جون به ما اعتماد نداره حواسش جمعه و مام یه نقش بازیگری در نظر داریم برا خودمون 
نقشمو توضیح دادم که گفت - بابا ملی تو نابغه ای افتخارات ملی بابا باهوش کی بودی تو؟