17-02-2018، 10:45
يكم ارومتر كه شديم اقاي محبي پرسيد:
-خب خانوما،چي شده كه انقدر عصباني شديد
دوباره داغ دلم تازه شد و با عصبانيت همه چيو تعريف كردم
اقاي محبي هم گفت كه به اين مسئله رسيدگي ميكنه بعد گفت:
-شما بايد داوطلبامون براي تست باشيد .درسته؟
من+بله،من سارا رادمهر و ايشون(به سايه اشاره كردم)خواهرم سايه رادمهر هستن.
اقاي محبي به يكي از پسرا اشاره كرد و گفت:ايشون سهام دار اينجا و يكي از داوطلبا هستن،اراد تهراني و برادرشون آرمان تهراني
سايه به رسم ادب بهشون سلام كرد ولي من نيم نگاه هم بهشون ننداختم.يادم نرفته بود بهمون پوزخند زدن!
-خب خانوما،چي شده كه انقدر عصباني شديد
دوباره داغ دلم تازه شد و با عصبانيت همه چيو تعريف كردم
اقاي محبي هم گفت كه به اين مسئله رسيدگي ميكنه بعد گفت:
-شما بايد داوطلبامون براي تست باشيد .درسته؟
من+بله،من سارا رادمهر و ايشون(به سايه اشاره كردم)خواهرم سايه رادمهر هستن.
اقاي محبي به يكي از پسرا اشاره كرد و گفت:ايشون سهام دار اينجا و يكي از داوطلبا هستن،اراد تهراني و برادرشون آرمان تهراني
سايه به رسم ادب بهشون سلام كرد ولي من نيم نگاه هم بهشون ننداختم.يادم نرفته بود بهمون پوزخند زدن!