امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امتیازات: 4.43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان فوق العاده زیبای ღدیانهღ

#71
هزار و یک سؤال توی سرم بالا و پایین می شد اما کسی نبود تا بهشون جواب بده.

بهارک خواب بود. آروم روش رو پوشوندم و از اتاق بیرون اومدم.

اینهمه اتفاق افتاد اما مادر پارسا هنوز روی ویلچرش به یه نقطه خیره بود.

سمتش رفتم. چهره اش به نظر خسته میومد.

کمی روی ویلچر خم شدم. کمی سرش رو بالا آورد و به چشمهام خیره شد.

-می خواین ببرمتون اتاقتون؟

خیلی آروم سرش رو تکون داد. ویلچر رو سمت راهرویی که خاله ی پارسا ازش بیرون اومده بود بردم.

نگاهی به اطرافم انداختم. فقط یه در بود. آروم بازش کردم.

اتاق تاریک بود و فقط یه آباژور روشن بود. وارد اتاق شدیم. ویلچر رو سمت تخت بردم.

کمکش کردم روی تخت دراز کشید. کتابی کنار تخت بود. روی صندلی کنار تخت نشستم.

نگاهش رو بهم دوخته بود. لبخندی زدم و کتاب رو بالا آوردم.

-میخوام براتون کمی کتاب بخونم.

آروم شروع به خوندن کردم. سرم رو بالا آوردم. چشمهاش بسته بود.

سر چرخوندم اما هیچ عکسی توی اتاق نبود.

آروم از اتاق بیرون اومدم که در ورودی سالن باز شد و پارسا وارد شد.

پاهام انگار به زمین قفل شدن. سر بلند کرد و نگاهمون با هم تلاقی کرد.
پاسخ
 سپاس شده توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، _.Kaw._.yar._ ، _leιтo_ ، Par_122
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان فوق العاده زیبای ღدیانهღ - A.AHADIB - 28-10-2018، 10:37

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان