28-11-2018، 14:51

نام رمان: ملودی گربه ی سیاه
نویسنده: مهدیه باقری
ژانر : تخیلی/ فانتزی
خلاصه رمان:
مهسا دختره شاد و شیطونیه که طی اتفاقاتی با یه گربهی مرموز روبهرو میشه; گربهی سیاه با چشمهای سبز زمردی. یه روز که میرن به باغشون در شمال هر شب ملودی عجیبی میشنوه، آوازی از جنس ترس، دلهره یا نوایی غمگین؟ دنیای دیگری در پشت نگاههای سبز و مرموز این گربه خوابیده اما مهسا و دختر عموش دنیا اون و اشتباهی جای جن تصور میکنن و…
مقدمه :
در راستای آسمان پر ستاره
قلبی پر خروش از تکرار های دوباره
اسرار ها فریاد زنان
کابوس ها بی نام و نشان
آوازی در دل شب
آرام و مرموز
دوباره و دوباره…
باز خواهم فهمید
راز این ملودی عجیب را
اما ای گربهی سیاه
به من بگو
چه چیزی را در چشمانت مخفی کرده ای؟!
قسمتی از رمان :
هرچی جلوتر می رفتم تاریک تر میشد، گوشیمو روشن کردم، خدا وکیلی این باغ چه قدر بزرگه; اندازه یه شهرکه!
اطراف پر از درختای میوه بود، هرچی جلوتر می رفتم صدای آهنگ کمتر میشد، و در آخر اصلا صداش شنیده نمیشد!
وای خاک تو گورم کاشکی تنهایی نمیاومدم، دارم سکته رو میزنم.
اطرافم همش درختای بزرگ بود، حداقل یه چراغی چیزی میذاشتن. الان اگه یه جن بیاد من چطور بفهمم؟ وای جن! من اگه فقط قیافشو ببینم سکته میکنم.
چراغ موبایلم رو چرخوندم و بالاخره یافتم!
گل های زرد و سفید و سرخ رز تقریبا کنار آلاچیق بود، سریع به سمتشون رفتم و از همشون چیدم تا جایی که پلاستیک پر شد.