امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معرفی رمان های ایرانی !

#83
معرفی رمان های ایرانی !

نام رمان: زرد
نویسنده: I.yasi کاربر انجمن یک رمان
موضوع: تخیلی، ترسناک، عاشقانه

خلاصه رمان:

دانلود رمان زرد داستان درباره‌ی دختری به نام آذین هستش؛ آذین نقاشه و تا بیست سالگی زندگی نرمالی داره… اما طی تصادفی نمایشی و از قبل برنامه ریزی شده کشته می‌شه و وارد لِوِل تازه‌ای از زندگی می‌شه و متوجه می‌شه اون کسی که تا به حال فکر می‌کرده نیست!

مقدمه:

چشمانش را به آرامی برهم می‌گذارد!

صدای ضربان قلبش را به وضوح می‌شنود.

دستش را مشت می‌کند و نفس عمیقی می‌کشد.

همه چیز حاضر است!

او می‌تواند؟ شاید!

چشمان بسته‌اش را به روی دنیای دیگری باز می‌کند.

ل**ب‌هایش از هم فاصله می‌گیرد و طنین کلمات جادویی‌اش در فضا پخش می‌شود.

تنش به لرزش در می‌آید؛ سرش به دوران می‌افتد و خون سیاهی همچون سیل از دهانش خارج می‌شود.

توان راه رفتن هم ندارد.

روی زمین می‌افتد.

حالا دیگر چشمانش،

آن چشمان اسرار آمیز

تنها تاریکی می‌بیند و تاریکی!

نه! او نتوانست.

قسمتی از رمان:

به برخورد قطرات درشت باران به شیشه ماشین خیره شده بودم؛ سپس با ناامیدی نگاهی به بادیگاردی که من رو همراهش فرستاده بودن کردم و برای بار دوم پرسیدم:

– چرا اینجاییم؟

مرد، بدون اینکه واکنشی به حرفام نشون بده از ماشین پیاده شد؛ با فکر اینکه منم اجازه پیاده شدن دارم، به محض پیاده شدن مرد، از ماشین خارج شدم و تکرار کردم:

– چرا اینجاییم؟

و بازم همان جواب، سکوت.

این‌بار نگام طولانی‌تر شد؛ هیکلی ورزیده و درشت، قد بلند حداقل ۱۹۰سانتی متر و سری طاس.

کت و شلوار و پیراهن مشکی به تن کرده بود، شاید برای مراسم عزا حاضر شده بود و من بی‌خبر بودم؛ یعنی نمی‌شنید چی می‌گم؟ حتما هم کره هم لال!

بازم باوجود اینکه می‌دونستم جواب نمی‌ده، گفتم:

– خواهش می‌کنم، خواهش می‌کنم حرف بزن، ما چرا اومدیم قبرستون؟

نه مثل اینکه واقعا کر و لاله.

– هی یارو با توام، حرف بزن!

خیره خیره نگام کرد و بعد بی‌تفاوت دست به سـ*ـینه ایستاد.

چیزی نگذشته بود که اتومبیل مشکی رنگی درست کنار ما متوقف شد؛ مرد صاف ایستاد و به من نزدیک‌تر شد، خواستم ازش دور بشم که چشمم به کلت مشکی رنگش خورد؛ رنگ پریده بی‌حرکت ایستادم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ❤ ویدیا ❤


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: مــُـعَــرفی رٌمآن هـآی ایرآنی - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 23-02-2019، 13:36

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان