اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


نظرسنجی: رمانم چطوره؟
عالی ادامه بده
افتضاح اصن ادامه نده!
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان شعله های عذاب (جلد اول) | نخونی ضرر کردی!!!!

#1
"بسم الله الرحمن الرحیم"

نام رمان: شعله های عذاب (جلد اول)
نویسنده: fateme_۱۳۸۳ کاربر انجمن فلشخور
ژانر: تراژدی، عاشقانه
خلاصه رمان:
داستان از جایی شروع می شود که سرنوشت کبریتی به دست می گیرید و شعله های عذاب را می افروزد. شعله های عذابی که نورشان به دخترکی می تابد و گویا تا آخر عمر رهایش نمی کنند. دختری که نا خواسته گرفتار این شعله ها می شود و زجر می کشد و نا شکری می کند اما ای کاش می دانست نور امید دوباره به زندگی اش بازخواهدگشت. همان وقتی که فردی پا به زندگی اش خواهد گذاشت و شعله های عذابش را برای همیشه خاموش خواهد کرد..."پایان خوش"

مقدمه رمان:
نامم را پاک کردی... یادم را چه میکنی؟
یادم را پاک کنی... عشقم را چه میکنی؟
اصلا همه را پاک کن
هر آنچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود...
فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟
نکند آن را هم پاک کرده ای؟
نــــــــــــه ! شدنی نیست...
نمی توانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.

پارت 1:
ماگ قهوه م رو تا ته سر می کشم و توجهی به طمع تلخش نمی کنم. مگه چیه؟ این همه بدبختی و بیچارگی کشیدم، پاچه گیر این و اون شدم؛ دست کمی از تلخی این قهوه نداره.
سوختم، ساختم و زجر کشیدم تا این زندگی لامصبمو سر و سامون بدم.
حالا هم می گم: همه چیز به جهنم! و السلام، نامه تمام. نمی دونم چرا حس می کنم یکی تو زندگیمه که یه قلم سیاه دستشه. انگار رو زندگی من متمرکز شده.
هر روز این قلم سیاه رو چپ و راست می ماله رو نقاشی زندگیم و سیاه-سوخته ش می کنه. عین این بچه های مهد کودکی که یه قلم بر می دارن و تا وقتی نوکش سالمه و نشکسته، با سرعت و محکم رو برگه ی نقاشی شون می کشن.
انگار طرف هم یاد بچگی هاش افتاده. پوزخند می زنم. یاد خاطراتم می افتم. حس می کنم این خاطره هام یه چوب کبریت برداشتن و می خوان خاکستر غم هام رو دوباره شعله ور کنن. به هر جون کندنی که شده!
یعنی چی؟ یعنی این حق منه؟ حق من اینه که یه خوشی هم تو زندگی م نداشته باشم؟ که شبا تو تاریکی اتاقم زجه بزنم و اشک بریزم تا وقتی که بالشتم خیس اونور تختم ولو شه؟
پوف... یاد حرف مینو می افتم. خدا بیامرز می گفت: تا تقی به توقی بخوره، اشکت دم مشکته. از اون روزی که اینو گفت، تصمیم گرفتم یه دختر محکم و سرد باشم.
دختری که هیچکس سعی نکه بهش بگه که بالا چشت ابروهه.
- داری به چی فکر می کنی؟
نگاهی به یکتا می اندازم. با دیدن سیگاری که بین انگشتاش گرفته اخمی می کنم.
- اولا هزار بار گفتم این کوفت و زهر ماری ها رو تو خونه ی من نکش. یه ذره هم به حرفای من گوش نمی دی. یه گوشت دره، یه گوشت دروازه. دوما به تو ربطی نداره به چی فکر می کنم. فوضول!
می خنده. پکی به سیگارش می زنه و دودش رو تو صورتم پخش می کنه. یه " اه " بلند می گم و به سمت در خونه هجوم می برم. من اگه دو دقیقه ی دیگه اینجا باشم با دود سیگار یکی می شم.
می رم بیرون و سریع از تو جا کفشی کنار در، کتونی هامو بیرون میارم.
- نمی خوای بیای؟ دیر شد!
صدای ضعیفی ازش به گوش می رسه که نشون می ده داره میاد. پشت سر هم " اومدم، اومدم " راه می ندازه. بهم می رسه و تو چاچوب در می ایسته.
با تعجب به کتونی هام نگاه می کنه.
- اینا دیگه چیه؟ می خوای اینا رو بپوشی؟!
شونه ای بالا می ندازم.
- چشونه؟ نپوشم؟
- مثل اینکه یادت رفته داریم می ریم تولد. بدبخت اینا رو اونجا بپوشی می بینن بهت می خندن.
دستی به نشونه ی "برو بابا" براش تکون می دم.
- نظر مردم و خندشون برام مهم نیست. خندیدن که خندیدن. به درک!

پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان شعله های عذاب (جلد اول) | نخونی ضرر کردی!!!! - fateme_1383 - 02-05-2019، 16:18

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان