خلاصه داستان: ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ از ﺷﺪت ﺳﺮ ﻣﺎ آﻧﻘﺪر ﺑﯽ ﺣﺲ ﺷﺪه ﺑﻮد ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻧﯿﺸﮕﻮن ﻫﺎی ﭘﺸﺖ ﺳﺮِ ﻫﻢِ ﻣﯿﺘﺮا را ﻫﻢ ﺣﺲ ﻧﻤﯿ ﮑﺮد.
ﺑﯽ ﺧﯿﺎل و آﺳﻮده ﮔﺎز دﯾﮕﺮی ﺑﻪ ﺳﺎﻧﺪوﯾﭻ ﭘﺮ و ﭘﯿﻤﻮنِ ﺳﻮﺳﯿﺲ اش زد و ﺑﺎ دﻫان ﭘﺮ ﺑﺮای ﻣﯿﺘﺮا ﭼﺸﻢ ﻏﺮه رﻓﺖ.
ﻣﯿﺘﺮا ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﮐﺎر را از ﮐﺎر ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﯿ ﺪﯾﺪ آرﻧﺠﺶ را روی زاﻧﻮﯾﺶ ﺗﮑﯿﻪ داد و دﺳﺘﺶ را روی ﺷﻘﯿﻘﻪ اش ﮔﺬاﺷﺖ.
هم رﻣﺎن ﺑﺎ ﺳﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ اﻧﺪاﺧﺘﻦِ ﻣﯿﺘﺮا ﯾﮏ ﺻﺪای آﺷﻨﺎ و ﮔﯿﺮا ﺑﻨﺪ دﻟﺶ را ﭘﺎره ﮐﺮد.
_ﺧﺎﻧﻢ ﻧﯿﮏ روش؟…
قسمتی از رمان دوﺋﻞِ دل
ﺳﺮ ﺑﺮﮔﺮداﻧﺪ و در ﮐﺴﺮی از ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎن ﺑﺎ آن ﺑﻪ ﭘﺎﺧﻮاﺳﺘﻦِ آﻧﯽ و ﺗﻼش ﺑﺮای ﻗﻮرت دادنِ ﻟﻘﻤﻪ ی ﮐﺬاﯾﯽ رﻧﮕﺶ ﺑﻪ ﮐﺒﻮدی ﻣﺎﯾﻞ ﺷﺪ و ﺑﻪ ﺳﺮﻓﻪ اﻓﺘﺎد.
ﻣﯿﺘﺮا ﺑﻪ دادش رﺳﯿﺪ و ﭼﻨﺪ ﺿﺮﺑﻪ ی ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻪ ﭘﺸﺘﺶ زد.
ﻧﻔﺴﯽ ﮔﺮﻓﺖ و ﻫﻤﺎن ﻃﻮر ﮐﻪ ﺳﻌﯽ در ﻣﻬﺎر ﮐﺮدنِ ﺳﺮﻓﻪ اش داﺷﺖ ﮔﻔﺖ:
_ﺑﻠﻪ…
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮس و ﮐﻤﺮﻧﮓ ﮔﻮﺷﻪ ی ﻟﺐِ ﭘﺴﺮ از ﭼﺸﻢِ ﻫﯿﭻ ﮐﺪاﻣﺸﺎن دور ﻧﻤﺎﻧﺪ.
_ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ اﯾﻦ ﺟﺰوه ﻣﺎلِ ﺷﻤﺎﺳﺖ!
ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎی ﮔﺮد ﺷﺪه ﺑﻪ ﺟﺰوه ای ﮐﻪ ﯾﻘﯿﻦ داﺷﺖ ﺟﺰ او نمی تواﻧﺴﺖ ﻣﺎل ﮐﺲ دﯾﮕﺮی ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﮕﺎه ﮐﺮد.
ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻫﺎی رﻧﮕﯽ و ﻋﺠﯿﺐ و ﻏﺮﯾﺐ روی ﺻﻔﺤﻪ ی اوﻟﺶ، ﻋﺮق ﺳﺮدی روی ﺳﺘﻮن ﻣﻬﺮه اش ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ درآورد.
اﺧﻤﯽ ﮐﺮد و ﻋﺼﺒﯽ ﮔﻔﺖ:
_چرا… ولی یادم نمیاد به شما داده باشمش!
_درﺳﺘﻪ… ﺷﻤﺎ داده ﺑﻮدی ﺑﻪ دوﺳﺘﺖ و دوﺳﺘﺖ ﻫﻢ ﺑﻪ دوﺳﺘﺶ… ﺑﻌﺪ دوﺳﺖ دوﺳﺘﺖ ﻫﻢ داد ﺑﻪ دوﺳﺘﺶ…
ﺳﺮ ﺑﺎﻻ ﮐﺮد و ﺑﺎ ﻫﻤﺎن اﺧﻢ ﻫﺎی در ﻫﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎی ﺧﻨﺪانِ ﭘﺴﺮک ﺧﯿﺮه شد...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خلاصه:
نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای مقابله کردن حرفیه؟ اگه پدر دکترش مجبورش کنه به کنکور پزشکی دادن و اون تست هنرپیشگی بره برای ثابت کردن خودش به آریوبرزنی که قلب شکونده حرفیه؟
شخصیتای اصلی:
آریو برزن۲۸ ساله:مغروره و خودخواه و دلی نداره که عاشق بشه اما…
تپش۱۸ ساله:زیبای نازمون که مغرور میشه اما عاشقه…
.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
خلاصهای از داستان رمان:
داستان در مورد دختري به اسم منا دانشجوي رشته پرستاري كه در حال گذروندن طرحش توي يكي از بيمارستاناي تهرانه…
پدر و مادرش و كلا خانواده اش تو شيراز زندگي مي كنن….قراه اين خانوم خوشگله عاشق يكي بشه…حالا اين يكي كيه.؟. الله و اعلم ..يكي هست ديگه…
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ﺑﯽ ﺧﯿﺎل و آﺳﻮده ﮔﺎز دﯾﮕﺮی ﺑﻪ ﺳﺎﻧﺪوﯾﭻ ﭘﺮ و ﭘﯿﻤﻮنِ ﺳﻮﺳﯿﺲ اش زد و ﺑﺎ دﻫان ﭘﺮ ﺑﺮای ﻣﯿﺘﺮا ﭼﺸﻢ ﻏﺮه رﻓﺖ.
ﻣﯿﺘﺮا ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﮐﺎر را از ﮐﺎر ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﯿ ﺪﯾﺪ آرﻧﺠﺶ را روی زاﻧﻮﯾﺶ ﺗﮑﯿﻪ داد و دﺳﺘﺶ را روی ﺷﻘﯿﻘﻪ اش ﮔﺬاﺷﺖ.
هم رﻣﺎن ﺑﺎ ﺳﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ اﻧﺪاﺧﺘﻦِ ﻣﯿﺘﺮا ﯾﮏ ﺻﺪای آﺷﻨﺎ و ﮔﯿﺮا ﺑﻨﺪ دﻟﺶ را ﭘﺎره ﮐﺮد.
_ﺧﺎﻧﻢ ﻧﯿﮏ روش؟…
قسمتی از رمان دوﺋﻞِ دل
ﺳﺮ ﺑﺮﮔﺮداﻧﺪ و در ﮐﺴﺮی از ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﻤﺰﻣﺎن ﺑﺎ آن ﺑﻪ ﭘﺎﺧﻮاﺳﺘﻦِ آﻧﯽ و ﺗﻼش ﺑﺮای ﻗﻮرت دادنِ ﻟﻘﻤﻪ ی ﮐﺬاﯾﯽ رﻧﮕﺶ ﺑﻪ ﮐﺒﻮدی ﻣﺎﯾﻞ ﺷﺪ و ﺑﻪ ﺳﺮﻓﻪ اﻓﺘﺎد.
ﻣﯿﺘﺮا ﺑﻪ دادش رﺳﯿﺪ و ﭼﻨﺪ ﺿﺮﺑﻪ ی ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻪ ﭘﺸﺘﺶ زد.
ﻧﻔﺴﯽ ﮔﺮﻓﺖ و ﻫﻤﺎن ﻃﻮر ﮐﻪ ﺳﻌﯽ در ﻣﻬﺎر ﮐﺮدنِ ﺳﺮﻓﻪ اش داﺷﺖ ﮔﻔﺖ:
_ﺑﻠﻪ…
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮس و ﮐﻤﺮﻧﮓ ﮔﻮﺷﻪ ی ﻟﺐِ ﭘﺴﺮ از ﭼﺸﻢِ ﻫﯿﭻ ﮐﺪاﻣﺸﺎن دور ﻧﻤﺎﻧﺪ.
_ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ اﯾﻦ ﺟﺰوه ﻣﺎلِ ﺷﻤﺎﺳﺖ!
ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎی ﮔﺮد ﺷﺪه ﺑﻪ ﺟﺰوه ای ﮐﻪ ﯾﻘﯿﻦ داﺷﺖ ﺟﺰ او نمی تواﻧﺴﺖ ﻣﺎل ﮐﺲ دﯾﮕﺮی ﺑﺎﺷﺪ، ﻧﮕﺎه ﮐﺮد.
ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻫﺎی رﻧﮕﯽ و ﻋﺠﯿﺐ و ﻏﺮﯾﺐ روی ﺻﻔﺤﻪ ی اوﻟﺶ، ﻋﺮق ﺳﺮدی روی ﺳﺘﻮن ﻣﻬﺮه اش ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ درآورد.
اﺧﻤﯽ ﮐﺮد و ﻋﺼﺒﯽ ﮔﻔﺖ:
_چرا… ولی یادم نمیاد به شما داده باشمش!
_درﺳﺘﻪ… ﺷﻤﺎ داده ﺑﻮدی ﺑﻪ دوﺳﺘﺖ و دوﺳﺘﺖ ﻫﻢ ﺑﻪ دوﺳﺘﺶ… ﺑﻌﺪ دوﺳﺖ دوﺳﺘﺖ ﻫﻢ داد ﺑﻪ دوﺳﺘﺶ…
ﺳﺮ ﺑﺎﻻ ﮐﺮد و ﺑﺎ ﻫﻤﺎن اﺧﻢ ﻫﺎی در ﻫﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎی ﺧﻨﺪانِ ﭘﺴﺮک ﺧﯿﺮه شد...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

خلاصه:
نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای مقابله کردن حرفیه؟ اگه پدر دکترش مجبورش کنه به کنکور پزشکی دادن و اون تست هنرپیشگی بره برای ثابت کردن خودش به آریوبرزنی که قلب شکونده حرفیه؟
شخصیتای اصلی:
آریو برزن۲۸ ساله:مغروره و خودخواه و دلی نداره که عاشق بشه اما…
تپش۱۸ ساله:زیبای نازمون که مغرور میشه اما عاشقه…
.دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.

خلاصهای از داستان رمان:
داستان در مورد دختري به اسم منا دانشجوي رشته پرستاري كه در حال گذروندن طرحش توي يكي از بيمارستاناي تهرانه…
پدر و مادرش و كلا خانواده اش تو شيراز زندگي مي كنن….قراه اين خانوم خوشگله عاشق يكي بشه…حالا اين يكي كيه.؟. الله و اعلم ..يكي هست ديگه…
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
