امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 2.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان دنیای سیاه من

#27
(پانیذ)

از ماشین پیاده شدم و به پرهام نگاه کردم.سرش رو تکون داد.

مریم-بهتره بریم داخل.

به بادیگارد رسیدیم.

-اومدیم با رئیستون ملاقات کنیم.

پوزخندی زد و به سرتاپام نگاه کرد.از نگاهش بدم اومد.اخمی کردم و گفتم:فکر نکنم کر باشی.

بادیگارد-رئیس به من چیزی نگفته.

پوزخند زدم و گفتم:یه چیزی هست که بهش میگن اطلاع دادن.میتونی بهش بگی.

بادیگارد-اسم؟

-رحیمی.

سری تکون داد و گوشی رو برداشت و بعد از اطلاع دادن گوشی رو گذاشت.

بادیگارد-می تونید برید داخل.

(آریا)

از صبح پانیذ خونه نبود و به غیر از پویان کسی اینجا نبود.اونم که فقط با گوشیش ور میرفت.

-پویان تو چند سالته؟

نگاهم کرد و گفت:به تو چه؟

چشم هام چهارتا شد.

-ببخشید نمی خواستم ناراحتت کنم.

با بیخیالی گفت:چیز مهمی نگفتی که بخوام ناراحت بشم.

پوفی کشیدم که گفت:برای چی پوف می کشی؟

-هیچی.حوصلم سر رفته.

شونه هاش رو بالا انداخت.به سمت طبقه بالا رفتم.از بدبختی همه این خونه نگهبان و دوربین داشت.فعلا نباید کاری می کردم.ممکن بود گیر بیوفتم.باید اول اعتمادشون رو جلب کنم.

(پانیذ)

با خونسردی گفتم:یعنی انقدر رئیستون خجالتیه که بیرون نمیاد تا ببینمش؟

پوزخندی زد.

-من تا رئیستون رو نبینم از اینجا نمیرم.

مرد-به من بگید برای چی اومدین تا بهشون اطلاع بدم.

اخم کردم و گفتم:من نیومدم با خدمتکارش حرف بزنم.من اومدم تا با رئیست حرف بزنم.

شونه هاش رو بالا انداخت و گفت:فکر کنم زیاد براتون مهم نیست که ببینیدش.

-زیاد هم چهره دیدنی ای نداره ولی میخوام در مورد یه موضوع بسیار مهمی باهاشون حرف بزنم.

مرد-متاسفم نمیشه.

پوزخندی زدم و داد زدم:هی رئیس فقط بدون الان که من رو بیرون کردی بد تقاصش رو پس میدی.

با قدم های تند با پرهام و مریم از پله ها پایین رفتیم.سنگینی نگاهی رو حس می کردم.برگشتم و به مرد نگاهی کردم.نگاهش عجیب بود.پوزخندی بهش زدم.در رو باز کردم و بیرون رفتم.هیچکس تا الان نتونسته که با من اینطوری رفتار کنه.نشونش میدم.

پرهام-حالا میخوای چیکار کنی؟

-هرطوری شده پسش می گیرم.اون تاج مال منه.

مریم-تو اول یه فکری به حال اون الماسایی که دست آرتامه بکن.

-اونا کار راحتیه ولی این آدم نمیدونم کیه که انقدر لج می کنه.
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان دنیای سیاه من - myblacksky - 25-07-2019، 2:12

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان