امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 4.2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دآستــآن های طَنز فِلشخورے➣

#25
باورنکردنیه اینکه چجوری انقدر سریع همه چی گذشت و غزل  فرید و امثالهم دیگه وجود ندارن تو فلشخور که بخوام تو داستان جاشون بدم! دیگه حالی به آدم میمونه؟ 
- - -
خواستم دوباره یه خاکی ازینجا بزُدایَم تو این روزای خونه نشینی با وجود کرونا؛ یه روز دیگه و یه برنامه دیگه با داستان های فلشخوری در خدمت شما کوچولو های توی خونه هستیم..

ایـن داستان؟ ممد پسری در مزرعه. قسمت 1
|با حضور اساتید و چهره های شناخته شده ی عرصه هنر های تجسمی|
روزی روزگاری پسری بنام @محمّد در شمال غرب ایران زندگی میکرد..
ممد پسر خوبی بود،و هر روز شعر دل انگیز من بچه شیعه هستم را با صوت ملیح خودش میخوند و نهایت شاخ بازیش این بود بشینه جلوی پنکه حرف بزنه صداش شبیه ربات بشه! دآستــآن های طَنز فِلشخورے➣
یه روز ممد داشت میرفت از سر کوچه برای ناهار اونروز یومورتا بخره از همونجا مسیرشو ناگهان کج کرد و رفت به سمت شیطان بزرگ آمریکای خبیث
ممد که بچه ی پاکی بود اما جدیدا کرونا گرفته بود و دیگه پاک نبود و به جرم های مختلفی نظیر مزاحمت برای نوامیس لب ساحل فلوریدا دست گیر شد.
ممد به زندان رفت البته با حسن نیتی که نشان داده بود و سیاه کردن پیشونیش و داشتن تسبیه در دستش مدت زیادی رو در زندان موندگار نبود
روز آخر ممد که داشت آزاد میشد با توطئه درباریان و مسئولینِ زندان و دامی که براش پهن شده بود یه سال دیگه به حبسش در زندان اضافه شد
ممد دیگه خودش نبود،اون فقد یه چیز میخواست اونم انتقام و بیرون رفتن ازون خراب شده بود،ممد پسر خوبی بود!،شیطان بزرگ آمریکای بی نامونشان اونو 
به این روز انداخت،درواقع اون دیگه مدیر زندانُ مقصر نمیدونست بلکه کلا از بیخ در پی براندازی نظامِ بشدت سرمایه داریِ آمریکا بود، ممد با پیدا کردن رفقای اهل فن در زندان نقشه زندانو رو بدنش تتو کرد رفقا به ترتیب ریچارد شیردل از فیلادلفیا،سینیور بن لادن از خبطه شهید پرور تگزاس و سایر دوستان بودن .
روز موعود فرا رسید،ممد باتوکل به معصومین پاشد که دره این بی صاحاب شده رو از جا بکنه و یاعلی گویان حماسه خِیبَر رو زنده کنه، با رفقا نقشه رو پیش میبردن و مزدوران آمریکایی رو یکی پس از دیگری بر زمین سرد زندان میکوبیدن ممد تو ارتفاعات قره چمن و بستان آباد دو واحد مدیتیشن در تبت و نینجوتسو پاس کرده بود و فی الواقع عِندِ کشت و کشتار بود ولی جهت مقاصد صلح آمیز در گذشته از فنونش استفاده میکرد. دآستــآن های طَنز فِلشخورے➣
ممد به در زندان رسید و ریچارد شیردل با کار گزاشتن بمب های C4 در زندان رو شوت کردن و  با اسلحه ها فرار کردن اونا تعدادشون دیگه مثل اول ماجرای نقشه کشی چند نفر نبود،تونسته بودن خیلیارو تو این مسیر قانع و همراه کنن.
ممد حالا با باند مافیایی که تشکیل داده بود سرقت هایی در اقصی نقاط نیویورک و حومه انجام داد، باندی تا دندان مسلح که خطر جدی برای آمریکا بودو هر روز به تعداد اعضای این گروه بیشتر میشد......
.
.
.
.
.
.
.
پاسخ
 سپاس شده توسط م‍حمّد ، ρσєѕɪ ، سهَ‌ند ، Ɗєя_Mσηɗ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ ، ☪爪尺.山丨几几乇尺☪ ، SABER ، کــــــــــⓐرمَن ، امیر‌حسین ، Guildfordia214 ، red_Queen ، ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ ، ( lιεβ ) ، sober ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: دآستــآن های طَنز فِلشخورے➣ - ʜɪᴅᴅᴇɴ - 13-03-2020، 14:18


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان