امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان تک آی|ز.م

#4
یجوری که حتی پامم درد گرفت.
-سلام.
با عصبانیت درو بهم کوبیدم:این چه وقته اومدنه؟نه واقعا؟نمیگی خواهرت هر روز ظهر نیم ساعت اینجا علافه؟نمیگی زیر این آفتاب همینجوری باید جلو در واسته تا شما تشریف بیارین.
همونطور که داشت دور میزد روشو کرد سمت شیشه:یاسمنو از مهد بردم خونه...دیر شد.
--خب نمیشه اول منو سوار کنین بعدش برین دنبال یاسمن؟
-اینقدر غر نزن...اون بچه است،تو بزرگتری تحمل کن.
پوزخند زدم.همیشه اینجور موقع ها من بزرگترم.ای کاش مامان بابا زنده بودن...ای کاش...
@@@@@@
-خاله...خاله...
--جان...
-خاله؟
--جانم؟جان...
-نقاشیمو ببین...ببین دیگه...
مشغول لایک کردن عکس و کامنت گذاشتم واسه مهرسانا بودم:دارم درس میخونم خاله...اذیت نکن اینقدر.
-فقط ببینش خاله.
برگشتم سمت یاسمن.خواهر زاده چهار ساله ی نازم.خیلی دوسش داشتم،خیلی...نقاشیشو گرفتم و با دقت نگاش کردم.یه خونه کشیده بود که کنارش پر بود از گلای ریز میز و کوچولو.یه خورشید کج و کوجوله هم که به سختی شکل بیضی بود رو با رنگ زرد بالای خونه نقاشی کرده بود که کنار خودش دوتا ابر نا متقارن و پنبه مانند داشت.لبخند زدم:خیلی قشنگه خاله...فقط آدماش کجان؟
-آدماش؟
--آره دیگه،من و تو و مامان آذر و بابا علی...
-خب ما تو خونه ایم دیگه.
از این همه شیرین زبونیش به وجد اومدم.بغلش کردم و موهای مشکیشو که آذرخرگوشی بسته بود ناز کردم:عزیز دل خاله...خیلی قشنگه نقاشیت.
آذر:بچه ها بدویین ناهار.
یاسمن دستاشو بهم زد:اخ جون ناهار...بریم ناهار خاله.
همون موقع صدای نوتیف گوشیم بلند شد.اینترنت و قطع کردم و بدون چک کردن بقیه پیاما گذاشتمش کنار:بریم خاله.
داشتم برای خودم سالاد میریختم که متوجه سنگینی نگاهی شدم.سرمو اوردم بالا...یاسمن داشت نگام میکرد.با دهن پر گفتم:چیزی شده خاله؟
آذر خندش گرفت:قورت بده لقمه رو بعد حرف بزن.
یاسمن سرشو تند تند به نشانه"نفی"به طرفین تکون داد.
علی اقا:چه خبر از مدرسه آرزو جان؟
شونمو بالا انداختم و صبر کردم لقمم بره پایین:هیچ...همون خبرای همیشگی...غرغرای مدیر سر دیر رسیدن آذرخانوم.
علی آقا چیزی نگفت ولی فکر میکنم ناراحت شد.نفهمیدم چرا باید ناراحت بشه؟ینی بخاطر من بود؟
پاسخ
 سپاس شده توسط ناتاشا1 ، Guildfordia214 ، لــــــــــⓘلی ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان تک آی|ز.م - Z_m - 20-03-2020، 0:26
رمان تک آی|ز.م(قسمت دوم) - Z_m - 23-03-2020، 11:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 24-03-2020، 22:55
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 26-03-2020، 12:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 28-03-2020، 19:46
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 30-03-2020، 19:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-03-2020، 20:14
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-03-2020، 23:58
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 02-04-2020، 0:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 02-04-2020، 23:57
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 03-04-2020، 11:37
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 03-04-2020، 17:34
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 04-04-2020، 18:46
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 04-04-2020، 18:56
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 07-04-2020، 0:06
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-04-2020، 1:30
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 09-04-2020، 4:47
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 09-04-2020، 17:53
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 10-04-2020، 23:40
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 12-04-2020، 0:12
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-04-2020، 5:39
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 21-04-2020، 4:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 24-04-2020، 23:15
RE: رمان تک آی|ز.م - sober - 27-04-2020، 8:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 30-04-2020، 5:30
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 01-05-2020، 14:50
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-05-2020، 1:38
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-05-2020، 16:51
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 11-05-2020، 4:29
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-05-2020، 22:06
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 27-05-2020، 11:42
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-05-2020، 2:31
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 11-06-2020، 23:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-06-2020، 2:20
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 16-06-2020، 2:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 16-06-2020، 10:11
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 20-06-2020، 23:03
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 27-06-2020، 13:31

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان