امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان تک آی|ز.م

#6
بازم جلو در مدرسه مونده بودم.نمیدونستم دفعه چندمه.دیگه اینقدر این اتفاق تکرار شده بود که امارش از دستم در رفته بود.مدیرمونم طبق معمول غرولند کنان یکم منتظر مونده بود و بعدش رفته بود.خیلی خسته بودم.پاهام اصلا جون وایستادن نداشتن.همونجا کنار در ورودی به سمت داخل مدرسه نشستم و به کوچه خلوت گله گشاد مدرسمون خیره شدم.اسفالتش ترک خورده بود و مطمئنا به خاطر هوای گرم اردیبهشت ماه حسابی داغ کرده بود.حتی این هوای داغم باعث نشده بود که آذر زودتر بیاد دنبالم.دیگه از غر زدن سرش خسته شده بودمم.اونم خیلی حساس شده بود و تا راجع به این موضوع حرفی میزدم سریع حرف گذشته رو پیش میکشید.میدونم اونم عداب کشیده بود ولی طرز رفتارش با من اصلا قشنگ نبود.نباید اینقدر سرم منت بزاره بخاطر اینکه از تنها خواهرش نگهداری کرده.منم بودم همینکارو میکردم...اینکارو میکردم؟!اره...این کارو میکردم...صدای لاستیکای ماشین باعث شد از فکر و خیال بیرون بیام و به رو به رو خیره بشم.همون جایی که اون ال نود سعید رنگ پارک کرده بود و راننده اش داشت درو ماشینو می بست.یه لحظه دلم ریخت.نمیدونم چرا ولی دستپاچه شدم.همون پسره بود.به سختی از جام بلند شدم و لباسامو تکوندم؛هرچند منو تو اون حالت پخش نشسته دیده بود.اصلا دیده بود که دیده بود.
با لبخند به سمتم اومد و عینک افتابیشو برداشت:سلام عرض شد.
سرمو پایین انداختم:سلام.
سرمو یهو اوردم بالا...با من بود این؟نکنه باز با مستخدممون بوده من توهم زدم؟به دور و بر نیم نگاهی کردم...نه...فقط من و اون بودیم.
-شما همیشه این جا تنهایین؟
اخم کردم.به اون چه ربطی داشت:نه.
-بازم دیر رسیدم؟
بحثو یه دفه عوص کرده بود.انگار برای اونم مهم نبود که من هر روز اینجا علافم.اصلا چرا باید مهم باشه؟
-دیر رسیدم؟
تکرار پرسشش باعث شد ناخودآگاه لب بزنم:اره.
نزدیک اومد.ضربان قلبم رفت بالا.کنار کشیدم تا وارد مدرسه بشه.
-دقیقا کی تعطیل میشین؟
--دقیقا پیش پای شما.
خندید:ساعتشو میگم.
سرد جواب دادم:یک و نیم.
لبخند رو لبش محو نشد حتی پر رنگترم شد:الان که دوئه تقریبا.شما چرا نرفتین؟
به ماشینش اشاره زد:برسونمتون.
دندونامو بهم فشار دادم.طعنه زد یا تعارف کرد؟لحنش کنایی نبود...پس ینی تعارف کرده بود.میخواستم بگم "ممنون میان دنبالم"که با دیدن ماشین آذر که به سمت مدرسه اومد جوابشو خوردم.سعی کردم سمت ماشین آذر برم و به سمتش برنگردم.حوصله سین جین آذرو نداشتم که هی بپرسه این پسره کیه و با تو چیکار داره و...
)()()()()()()()()()()()()()()(
این تازه آغاز ماجراست...

.سوار ماشین شدم و بدون توجه به نگاه کنجکاو و تا حدی عصبی آذر،به بیرون از پنجره جلوی ماشین خیره شدم.اگه سر برمیگردوندم می دیدمش...نمی خواستم ببینمش.از یه طرفم میخواستم ببینمش و جواب نگاه همچنان خیره اش رو که به وضوح سنگینیش روم بود رو بدم.ولی برنگشتم...
@@@@@

میز ناهارو چیدم:آذر...قاشق یادم رفته بیارم.
اذر بدون اینکه جوابی بده با قاشق و چنگال سمتم اومد:این پسره کی بود؟
نگاهش کردم:کودوم؟
-خودتو به اون راه نزن ارزو.این پسره کی بود؟
کف دستمو به لبه پشتی صندلی تکیه دادم:نمیدونم بخدا...از والدین بچه هاست.هر روز دیر میرسه مدرسه.
-نمیشناسیش ولی میدونی که از والدین بچه هاست و هر روزم دیر میرسه.
عصبی شدم.سعی کردم اروم باشم.نفس عمیقی کشیدم:نمیشناسمش ولی کور که نیستم.من هر روز دیر میرسم خونه،اونم دیر میرسه مدرسه.
آذر نگام کرد.نگاهش رنگ ناباوری داشت.حرفامو انگار قبول نکرده بود.نفس عمیقی کشید و به طرف اشپزخونه رفت.چش شده بود؟چرا تازگیا اینقدر زود عصبی میشد؟دستی به صورتم کشیدم...معنی رفتاراش رو نمی فهمیدم.
@@@@@

فصل امتحانات داشت نزدیک میشد و منم که حسابی تو درس ریاضی و فیزیک ضعف داشتم مجبور بودم حسابی بخونم تا حداقل نیفتم واسه شهریور.اصلا حوصله درس خوندن تو تابستونو نداشتم.گرچه امسال تابستون قبل کنکور بود ولی به آذر گفته بودم که هدف من پزشکی و این حرفا نیست.دلم میخواد کنکور هنر بدم و بعدش برم گرافیک...شایدم کلا بیخیال کنکور شدمو بعد دیپلم رفتم خیاطی یا ارایشگری چیزی یاد گرفتم.من ادم درس خوندن نبودم هیچوقت.میدونستم که دانشگاهم قبول شدم تهش یه رشته بیخود و یه مدرک بیخودتره
پاسخ
 سپاس شده توسط یلدا 86 ، لــــــــــⓘلی ، میا


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان تک آی|ز.م - Z_m - 20-03-2020، 0:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 24-03-2020، 22:55
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 26-03-2020، 12:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 28-03-2020، 19:46
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 30-03-2020، 19:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-03-2020، 20:14
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-03-2020، 23:58
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 02-04-2020، 0:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 02-04-2020، 23:57
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 03-04-2020، 11:37
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 03-04-2020، 17:34
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 04-04-2020، 18:46
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 04-04-2020، 18:56
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 07-04-2020، 0:06
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-04-2020، 1:30
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 09-04-2020، 4:47
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 09-04-2020، 17:53
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 10-04-2020، 23:40
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 12-04-2020، 0:12
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-04-2020، 5:39
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 21-04-2020، 4:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 24-04-2020، 23:15
RE: رمان تک آی|ز.م - sober - 27-04-2020، 8:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 30-04-2020، 5:30
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 01-05-2020، 14:50
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-05-2020، 1:38
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-05-2020، 16:51
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 11-05-2020، 4:29
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-05-2020، 22:06
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 27-05-2020، 11:42
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-05-2020، 2:31
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 11-06-2020، 23:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-06-2020، 2:20
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 16-06-2020، 2:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 16-06-2020، 10:11
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 20-06-2020، 23:03
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 27-06-2020، 13:31

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان