امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان تک آی|ز.م

#19
من ناگزیر به بودنم
من ناگزیر به ماندنم
اما تو جان جان من؛
جان من اینجا نمان...

@@@@@
دوست داشتم بهترین مانتومو بپوشم ولی سهیل گفته بود چون خواهرت ممکنه گیر بده فرم مدرسه رو بپوش.ولی با این حساب مطمئن بودم که آذر شک میکنه.تصمیم گرفتم یه زنگ بهش بزنم و بگم که میرم مدرسه...یا نه؛بگم اصلا دلم میخواد برم بیرون حال و هوام عوض شه...یعنی ممکن زنگ بزنه مدرسه و بپرسه که من واقعا اونجا بودم یا نه؟!نفس عمیقی کشیدم و عمیقتر دادمش بیرون.چه بدبختی گیر کرده بودم.اگه مامان و بابا الان پیشم بودن بازم اینجوری میشد؟بازم آذر این همه گیر میداد بهم؟علی جرئت میکرد منو از خونه بیرون کنه؟اشک تو چشام جمع شد.گوشیم روی تخت لرزید.احتمالا سهیل بود.رسیده.حالا باید چیکار میکردم.رفتم رو تخت و جواب پیامشو دادم.
-اماده شدی؟من تو خیابون اصلی ام با همون ماشینی که میومدم جلو مدرسه.
با یاد آوری جلو در مدرسه موندناش و حرفایی که باهم میزدیم لبخند رو لبم اومد.گرچه حرفامون کوتاه بودنو بی راه...ولی مثل کور سوی امید شدن تو شب سیاه...
یه لحظه یادم اومد که موقعی که سهیل اومد حتما ازش بپرسم که شمارمو از کجا اورده.مکث کردم.واقعا از کجا اورده؟...مانتوی مدرسمو از کمد کشیدم بیرون و به این فکر کردم که باید به ارزو چی بگم.به ساعت نگاه کردم.عقربه بزرگ روی نه بود و همتای کوچکترشم نزدیک نه.کلی وقت بود تا ساعت دو ظهر.همون موقعی که مدرسه من و کار آذر همزمان تموم میشد.شوهرشم حدود چهار می رسید خونه.لبخند زدم.خدا کنه نقشم جواب بده.
گوشی رو برداشتم و شماره اذرو گرفتم.
-بله؟
--سلام آبجی.خوبی؟
-سلام.ممنون...تو چطوری؟
صداش بی حوصله بود.یجورایی کلافه...یعنی از دست من ناراحته؟
--ازم ناراحتی؟
- نه...فقط...
--فقط چی؟
-بیام خونه بهت میگم.
--نگران شدم آبجی.من کاری کردم؟از دست من دلخوری؟
--نه آرزو نه...
-پس چی؟
--قول میدی فعلا به کسی چیزی نگی؟
-قول میدم.
نفس عمیقی کشید:من باردارم آرزو.
جیغ خفیفی زدم و با خوشحالی گفتم:واقعا؟اینکه خیلی خوبه ابجی.مبارکه.
-اره خوبه.ولی فعلا کسی چیزی ندونه بهتره.
صداش خیلی خسته بود.انگار اصلا از دوباره مادر شدنش خوشحال نبود.
-برای چی زنگ زدی؟
-ها؟
دومین نفس عمیقش رو محکمتر بیرون داد:میگم چرا زنگ زدی؟تورو خدا ارزو...زودتر قطع کن اینجا هزارتا کار دارم.
-اهان چیز...زنگ زدم بگم من مدرسه میرم.
--صبح که نرفتی؟
-اره...یکم صبح سرم درد میکرد.
-باشه برو...فقط سر راه حلما رو بزار مهد.
--باشه...کاری ند...
میون حرفم پرید:برگشتنی برو خونه خاله.شب میام دنبالت.
اخمام رفت تو هم.خونه خاله چه خبر بود باز؟باز یه نمایش مسخره دیگه قرار بود اجرا بشه؟
--نمیرم.میام خونه.
-حرف گوش کن ارزو...امروز و برو...
--فکر کنم قبلا هزار بار گفتم که دوست ندارم معلم خصوصی کسی باشم.
-برای اون نمیگم.
--پس برای چیه؟
عصبی شد:با من بحث نکن ارزو...برو ینی برو.
بعدشم صدای بوق اشغال بود که توی گوشم پیچید.واسه چند ثانیه شکه به پاهام خیره شدم.
آذر ناراحت بود...از من یا باردار شدنش؟چرا گفت به کسی نگم؟دستی به صورتم کشیدم.
این افکار اخرش خون مغزمو میکشیدن...
امان از افکار...




پاسخ
 سپاس شده توسط Sirvan10_a ، لــــــــــⓘلی ، byun._.nazi ، میا ، _leιтo_


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان تک آی|ز.م - Z_m - 20-03-2020، 0:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 24-03-2020، 22:55
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 26-03-2020، 12:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 28-03-2020، 19:46
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 30-03-2020، 19:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-03-2020، 20:14
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-03-2020، 23:58
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 02-04-2020، 0:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 02-04-2020، 23:57
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 03-04-2020، 11:37
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 03-04-2020، 17:34
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 04-04-2020، 18:46
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 04-04-2020، 18:56
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 07-04-2020، 0:06
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-04-2020، 1:30
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 09-04-2020، 4:47
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 09-04-2020، 17:53
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 10-04-2020، 23:40
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 12-04-2020، 0:12
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-04-2020، 5:39
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 21-04-2020، 4:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 24-04-2020، 23:15
RE: رمان تک آی|ز.م - sober - 27-04-2020، 8:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 30-04-2020، 5:30
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 01-05-2020، 14:50
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-05-2020، 1:38
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-05-2020، 16:51
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 11-05-2020، 4:29
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-05-2020، 22:06
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 27-05-2020، 11:42
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-05-2020، 2:31
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 11-06-2020، 23:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-06-2020، 2:20
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 16-06-2020، 2:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 16-06-2020، 10:11
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 20-06-2020، 23:03
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 27-06-2020، 13:31

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان