امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان خواهران غریب

#7
Heart 
پارت 4

در حال خروج از هتل بودیم که اقایه علیزاده و اقای کیانفر در حال همراهی ما بودن رو به دریا کردمو گفتم:
-میشه بری از ماشین توی کیفمو نگاه کنی و اون کارته عروسی داداشمو بیاری؟
-ارام خودت دست نداری یا پا؟

-باشه نخواستم دریاخودم میرم

-چه زودم ناراحت میشه شوخی کردم الان میارم.

-افرین دختر حرف گوش کن.

دریا رفت از توی ماشین کارت های عروسی داداشمو اورد داد دستم من رو کردم به اقای علیزاده و اقای کیانفر گفتم:

-جمعه عروسی داداشمه و شما هم دعوتید اگه بیاد خوشحال میشیم.

-هردوشون گفتن: چشم حتما میایم.

بعدا با دریا از اونا هم خداحافظی کردیم و به طرف ماشین رفتیم بعداز این که سواره ماشین شدیم رو به دریا کردمو گفتم:

-دریا این کیانفرم به عروسی دعوت کردم پرو نشه یه وقت؟

-والا چی بگم ولی ارام به نظر من که ادمه پروی نیست حالا این حرف ها رو ولش کن پس اقا مهرانم عروسی کرد رفت قاطی مرغ ها!!

-یس اف کولز

-ارام برای عروسی لباس خریدی؟

-نه هنوز. دریا بیا بریم دوتا لباس مجلسی خوب برای خودمو خودت بگیریم بابا 5 روز مونده ها

-الان نمیشه کار دارم کارم تموم شد بعداظهر میام دنبالت میریم.

-باشه یادت نره منم برم دادگاه دریا دعا کن به نفع من تموم شه پسره بیچاره رو بدون هیچ جرمی انداختن بازداشت.من برم فعلا.

-فعلا

زود برگشتم داخل هتل تا کلید ماشینو که دیروز اینجا گذاشته بودم از اقای ملیکان نگهبانه هتل بگیرم از کنار اسانسور رد شودم که اقای مختاری رو دیدم

-سلام خانومه عظیمی خوب هستید؟

-سلام اقای مختاری ممنون خوبم شما چطورید؟

-ممنون منم خوبم راستی قرار داد رو با اقای علیزاده امضا کردین؟

-بله امضا کردیم الان رسما هتل مالا ماست و صاحب اصلی هتل ما هستیم.

-مبارکه. من دیگه وقتتونو نمیگیرم فعلا

-ممنون به سلامت

رفتم کلید رو از اقای ملیکان گرفتم و به سمت حیاط هتل رفتم که با دیدن این صحنه چشمام از تعجب داشت میزد بیرون ماشین جای که پارک کرده بودم نبود!!
یعنی کجاست چی شده دزدیدنش؟
به طرف هتل برگشتم و به اقای ملیکان نگهبانه هتل گفتم:

-ببخشید من ماشینم رو اینجا پترک کرده بودم الان نیست!!

-ببخشید یادم رفت بگم دیشب بردم گذاشتم توی پارکین کلید ماشین رو بدین بیارم براتون

-بفرمایید.


نظر و سپاس فراموش نشه ممنون
پاسخ
 سپاس شده توسط thug life


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان خواهران غریب - Sirvan10_a - 13-04-2020، 10:13

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان