امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان مدرسه

#4
من در راه برگشتن به خونه هستم
.
اصلا شهر ما عجیبه رو زمین همه چی پیدا میشه از کیسه پول گرفته تا پیتزا :/
.
الان من یه تیکه پیتزا خودم و کیسه پول رو برداشتم گزاشتم تو جیبم :/
.
تو راه سری به گوشی فروشی زدم الان ۲ تبلت و یه گوشی دارم گوشی های یازار فقط دکمه ای هستن و گوشی لمسی نداریم تنها چیز لمسی همین تبلته :/
.
یه کامپیوتر هم خریدم همچنین یه دخت کریسمس که خونمو لوکس کنه
.
تو راه مادرمو دیدم بقلش کردمو الان باید برم خونه
.
تو راه یکی از معلم هام یه باهام بد بود رو زدم کشتم من فاتل محسوب میشم چون چند وقت پیش هم یه آقایی رو زدم کشتم الان باید منتظر باشم فردا از بلند گوی مدرسه خبر مرگشو بشنوم
.
تو خونه رفیقم با دوست دخترم نشستن :/

.
راستی من یه دوچرخه تو خونه دارم ولی زیاد باهاش کار نمیکنم
.
امشب قراره برم تو مدرسه بخوابم به امید اینکه اون روح رو ببینم،آها یه چیزی دور حیات مدرسمون یه دیوار فلزی کشیدن البته اونو موقع تعطیل شدن مدرسه ور میدارن موقع مدرسه میزارن
.
یا خدا تو راه مدرسه به حیات رسیدم آژیر خطر زدن اعلام کردن من خانم معلمو کشتم :/
.
الان همه دنبال منن و من باید فرار کنم. آره!خونه امن ترین جا هست اگه کسی نباشه اونجا
.
کسی تو خیابون با من کاری نداشت!ولی یکی از دانش آموزا میخواست منو به خاطر کشتن اون مرد بزنه
.
یه نفر تو خیابون گفت دوست دخترت رو میدی به من؟منم گفتن نه الانم درگیر شدیم ساعت ۹ و نیم شبه :/
.
آخ رو من سابمیشن زد منم تاپ اوت کردم یعنی تسلیم شدم الان هوش هواسم دست خودم نیست و ممکنه هر لحظه یکی رو بزنم
.
خدا رو شکر کسی رو نزدم و هوش و حواسم سر جاشه
.
میخوام برم سمت مدرسه ببینم کسی با من کاری داره یا نه
.
دیگه جونی واسم نموند وسط خیابون خوابیدم
.
وای صبح شه و از مدرسه جا موندم اهههههه
.
وای آژیر زدن میگن یکی یکی رو کشته الان دنبالش میگردن و تو بیمارستان مدرسه هست
.
نه مثل اینکه آژیر به خاطر منه و فوت یه نفر دیگه رو اعلام کردن
.
با تمام وجود با بقیه میرم بجنگم
.
یه معلم از قفس اومد اینور داریم بدجور دعوا میکنیم
.
اوه یه معلم دیگه هم اومد شدن ۲ تا
.
وای یکی از معلما منو گرفت برد دفتر
.
جالب اینه مادر من صاحب مدرسه هست و به نفع من رای داد چه پارتی ای دارم من
.
الان ساعت ۱۱ هست و زنگ ریاضی و جغرافی رو خوابیدم
.
الانم زنگ زبانه وای حوصله این طویله رو ندارم
.
تا رسیدم سر کلاس از شدت خستگی رو صندلی خوابیدم معلم بهم گیر داد ولی من باز خوابیدم
.
چه معلم عوضی ای با راکت تنیس منو زد

.
حوصله درگیری باهاش رو ندارم
.
زنگ مدرسه خورد میخوام امروز رو کلا تو مدرسه باشم
.
همونجا رو صندلی چرت زدم
.
اینقدر خسته بودم از ساعت تعطیلی مدرسه تا ساعت ۶ و نیم صبح خوابیدم الان بیدار شدم
.
همه جا رو گشتم تا ساعت ۸

.
خبری از هیچ روحی نبود
.
یه دینامیت وسط راهرو بود آتیشش زدم منفجر شد مرض دارم :/
.
یه چند دقیقه علاف تو مدرسه چرخیدم و رفتم تو کلیسای مدرسه و یه چند دقیقه دعای مسیحی کردم
.
زنگ خود و زن اول کلاس تاریخ هستش
.
ادامه دارد......
خلاف قوانین؟! تکراری؟! بی کیفیت؟! اسپمزا؟! اسپم؟!کم محتوا؟!
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ویلای دو خوابه و ارزان قیمت در نزدیکی دریا در شهر رامسر (:
پاسخ
 سپاس شده توسط شـــقآیــق


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: داستان مدرسه - ☪爪尺.山丨几几乇尺☪ - 02-06-2020، 10:03
RE: داستان مدرسه - jaeden - 05-06-2020، 15:12
RE: داستان مدرسه - avis.83 - 29-07-2020، 17:35

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان