امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان عشق متجاوز من پارت۲

#4
دسته چمدونمو گرفتم و منتظر آرمیتا و پویان بودم
بعد گفتن شرط آرمیتا افتادیم دنبال کارهای هدیه و تنها چیزی که یافتیم آدرس یه مدرسه با نام نوا منصوری و داریم میریم تا دو گمشدم رو در آمریکا پیدا کنیم
مامان مون کجا رفته بابامون کجا رفته دوجای متفاوت و لی جای بابا بهتره تو بهشت
گوشیم تک زنگ خوردو رفتم پایین
آرمیتا و پویان عقد کزدن و اگر هدیه پیدا میشد ازدواج
هدیه بفهمه روانی میشه
با سر سلامدادم نشستم تو ماشین
تا فرودگاه رسیدیم و سوار هواپیما شدیم
و چشمامو گذاشتم و خوابیدم
با لرزش شونه ام بیدار شدم
آرمیتا:هانا پرواز نشست
_باشه بریم
هیچ حسی به اونجا نداشتم با تاکسی به هتل رسیدیم و وسایلو بردیم بالا آرمیتا و پویان یه اتاق منم یه اتاق یه اتا ق نگاه کردم یه تخت یه نفره و میز و تلویزیون و یه قسمتم آشپزخانه کوچیکی داشت
و دستشویی و حمام
خسته بودم و با لباس رفتم زیر دوش آب یخ تا فکر کنم به آینده به گذشته به حال به همچی
با خستگی از حموم بیرون اومدم به تخت خواب پناه بردم
گوشیمو برداشتم که داریوش جونم زنگ زد
................
_داریوش دلم برات تنگ شده
...ٔ..............
_ببین هدیه رو پیدا میکنم زود میام نوا هم ازش عکس میگرم از زندگیم
.......................
_باشه گریه نمیکنم قویم
....
_خداحافظ
شت گند خورد تو اعصابم
داشتم تو نت میگشتم که شماره مدرسه هرو پیدا کردم
زنگ زدم و خیلی راحت شماره منزلشون گرفتم
به آرمیتا هم همچیو توضیح دادمو فردا باید بریم
پویان هم گفت نیاد بهتره


آیفون فشار دادم که صدایی پیچید
+کیه
_بگو هانا اومده
+بفرمایید داخل خانم

در باز شدو رفتم تو اینجا باغ بود یا حیاط
بهشت اینجاست
رفتم تو و یه دختر بچه ناناز دیدم
این نوای منه
در آغوشش گرفتم و رفتم تو
و با دونفر روبهرو شدم.
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان عشق متجاوز من پارت۳ - Dinakml - 10-06-2020، 17:54

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  *رمان اسرار يك شكنجه گر*
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان