امتیاز موضوع:
  • 13 رأی - میانگین امتیازات: 3.77
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بغض قلم ❥ .. (نسخه نهم)

آيداى عزيزِ من
هرچه بيشتر مى‌بينمت، احتياجم به ديدنت بيشتر مى‌شود.
ديروز چند لحظه‌ى كوتاه بيشتر نديدمت. تمام سرشب، تنها و بی‌هدف در خيابان هاى تاريک و خلوت اين اطراف راه رفتم و به تو فكر كردم.
شايد اگر بيرون نمی‌رفتم، مى‌توانستم دفعات بيشترى ببينمت، ولى چون به‌ات گفتم كه بروى بخوابى و قبول نكردى،
ناچار رنج نديدن تو را به خودم هموار كردم و از خانه بيرون رفتم كه بروى استراحت كنى. فكر نمى‌كنى اگر مريض بشوى و بيفتى،
با اين وضعى كه داريم چه خواهد شد؟
در هرحال، ساعات درازى در خيابان‌هاى خلوت راه رفتم و -همان طور كه گفتم- به تو فكر كردم. به شخصيت و خانمى و برازندگى تو،
به مهربانيت و به لبخنده هايت فكر كردم. به حرف‌هايى كه از تو شنيده‌ام و-اگرچه خيلی زياد نبوده- مرا اين طور خوش بخت كرده‌اند فكر كردم:
به تو گفتم:
زياد، خيلی خيلی زياد دوستت دارم.
جواب دادى:
هرچه اين حرف را تكرار كنى. باز مى خواهم بشنوم!

شاملو
 سپاس شده توسط شـــقآیــق ، Ɗєя_Mσηɗ ، ρσєѕɪ ، †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† ، omidkaqaz ، ▪неизвестный▪


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه نهم) - ⓩⓐⓗⓡⓐ - 03-07-2020، 20:50


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان