10-08-2020، 10:17
از بیرون که اومدم باز با ارمان دعوام شد چه گیری میده چرا مانتوت کوتاه ، چرا شالت عقب رفته ، چرا شلوار تنگ میپوشی یکی نیست به این بگه به تو چه ؟؟؟؟؟ گیر هایی که تا حالا مامان و بابام بهم نگفته بودن این داشت تذکر میداد شایدم با گشت ارشاد دستش تو یه کاسه است .. بلاخره اون مزاحمه موفق شد یه چند کلمه با من حرف بزنه اخر سرم ازم قول گرفت که با هم بریم بیرون بیچاره نمیدونه من گذاشتمش سر کار .... حالا که بیکارم بذار برای تفریح با هاش دوست بشم ... ان قدر که خسته بودم زود خوابم برد .... قبل از خوابم در رو قفل کردم هر چی باشه الان اون و من تنها تو خونه ایم این دریا هم هی عشوه های شتری میاد - نه امشب نمیتونیم بیایم اخه خونه ی مادر شوهرم دعوتیم ای شوهر ذلیل ..... وای اگه بچه های دانشگاه بفهمن من با استاد گرامیشون آرمان خان شب تنها یه جا بودم چه حالی بهشون دست میده الان هر دختر دیگه ای بود هی عشوه میومد که من شب تنها میترسم بخوابم ایول به خودم که نترسم اگه ارمان پاشو از در بذار تو چفت پا اومدم تو صورتش با این فکر و خیال ها خوابم برد با دل درد از خواب پریدم اه لعنتی الان اخه وقتش بود ؟؟؟؟ من دیدم از سر شب حالم بده نگو میخواست این بلا سرم بیاد از جام بلند شدم خوبه حالا خراب کاری نشده رفتم تو کمدم رو نگاه کردم اون وسیله ای رو که میخواستم نداشتم ....... ای به خشکی شانس حالا چه غلطی بکنم ..... صبری خانم که نیست به اون بگم بره بخره ...... رفتم تو اتاق مامان تا شاید اون جا پیدا کنم ولی نبود که نبود ........ یه نگاهی به پایین انداختم همه ی چراغ ها خاموش بود خوب خدا رو شکر آرمان خوابه میتونم برم بخرم ساعتم رو نگاه کردم نزدیک یک بود ...... مجبورم برم بخرم دیگه تا صبح که نمیتونم تحمل کنم ...... از زور دل درد نمیتونستم تکون بخورم ... یه مانتو پوشیدم یه شالم انداختم روی سرم با همون شلوار ورزش که تنم بود سوییچ ماشین رو برداشتم از پله ها اروم اومدم پایین این پسره بلنده شه نمیذاره من جهنمم برم ...... خواستم در رو اروم باز کنم که صداش اومد ..... یه متر پریدم بالا دیوانه تو تاریکی نشسته .............
خدایا یه لطفی بکن همه ی مریض ها رو شفا بده اخه ادم با عقل که تو تاریکی نمیشینه ........- کجا با سلامتی ؟ شما که تازه از بیرون تشریف اوردید برای موضوع صبح با هاش قهر بودم جوابش رو ندادم ..... - مگه با تو نیستم ؟ کرم شدی ؟ - آرمان حرف دهنتو بفهم ها هر چی هیچی نمیگم بیتربیت تر میشی میخوام برم بیرون کار دارم - چی کار داری نصفه شبی ؟ چپ چپ نگاش کردم همین مونده بهش بگم میخوام برم چی بخرم - کارم دارم به تو هم مربوط نمیشه - اه جدی خوبه گفتی یعنی الان خانواده ات اگه بودن میذاشتن نصفه شبی بری بیرون .... - آرمان من اصلا اعصاب ندارم ها بیا برو کنار میخوام برم ...... - من به شما اجازه نمیدم این وقت شب بری بیرون ..... ای خدا عجب بدبختی گیر کردم ها ای مامان بابا کجایید ...... - من به اجازه ی تو احتیاجی ندارم بیا برو کنار حالم خوب نیست ..... - مسئولیت تو الان به عهده ی منه منم اجازه نمیدم بری بیرون هر چی میخوای فردا بخر الان هم بیا برو تو اتاقت تا اون روی سگ من رو بالا نیاوردی .... گریه ام گرفته بود من چه قدر بدبختم گیراین افتادم ..... - آرمان ازت خواهش میکنم برو کنار بذار برم کار دارم نمیتونم تا صبح تحمل کنم - ای طرف اگه بخوادد تا صبح تحمل میکنه ........ لعنتی فکر کرده میخوام برم خونه ی کسی ...... بیشعور .... زدم زیر گریه ...... - خیلی بیشعوری ارمان خیلی ..... من میخواستم برم از دارخونه چیزی بخرم ..... احمق انگار تازه به خودش اومده که چه حرفی زده ... - قرص میخوای ؟ بگو خودم میرم الان میگیرم شاید اصلا داشته باشم بگو چه قرصی میخوای با گریه گفتم : - نه خیر قرص نمیخوام بذار برم - تو بگو چی میخوای ؟ شاید من داشته باشم ...... اه عجب خریه نمیفهمه من چی میخوام . اخه مگه تو میشی که داشته باشی ...... سرم رو انداختم پایین .... - نوار ....... میخوام چشم هاش گرد شد من نمیدونم این چه جوری با این عقل پوکش استاد دانشگاه شده با لحن اروم تری گفت : - خوب از اول میگفتی صبر کن خودم میرم میگیرم نری بیرون ها .... انگار من بچه ی کوچلو هستم که میگه نری بیرون ها ..... ابروم جلوش رفت حالا دیگه چه جوری تو چشم هاش نگاه کنم ... بعد از نیم ساعت اومد از صدای ترمز ماشینش فهمیدم .... ای خدا ابروم رفت ..... صدای در اتاقم اومد با صدای ارومی گفتم بفرمایید . نمیدونم چه جوری فهمید من که خودم صدای خودم رو نشنیدم گوشاش تیزه که میفهمه ما سر کلاس تقلب می کنیم ... - بیا بگیر من میرم تو اتاقم اگه کار داشتی صدام کن .... - بذار رو زمین بر میدارم .... معلوم بود خنده اش گرفته .... - باشه ... حیف که خجالت میکشم مگر نه با همون پلاستیک میزدم تو صورتش ....
وقتی رفت پلاستیک رو برداشتم معلومه تا حالا هم از این چیز ها نخریده ناشیه که رفته 10 بسته خریده ...صبحش با دل درد زیاد از خواب بیدار شدم .... از ترس اینکه با آرمان رو به رو نشم نرفتم پایین صورتم رو شستم دوباره برگشتم تو اتاق .... خوب امروز با هاش کلاس ندارم ها مگر نه حسابی ضایع میشدم ...... از تو کولم یک کیک دراوردم خوردم ...... حیاط رو نگاه کردم آرمان هنوز نرفته بود ......... ای تو روحت حالا موقع هایی که نباید تو خونه باش تو خونه است ...... رو تخت دراز کشیدم شروع کردم به اسمس بازی کردن ...... مهران همش میگفت میخوام ببینمت ...... داشتم اسمس بازی میکردم که در اتاق زده شد یا بسم الله نکنه آرمانه اگه اون باشه چه غلطی کنم چه جوری میتونم تو چشم هاش نگاه کنم با این ابرو ریزی که کردم - ساحل ..... ساحل جان بیداری؟؟؟؟؟؟؟ اخیش دریا است ....... - بیا تو به به خانم چه تیپی زده!!!!!!!!!!! - سلام دریا خانم گل بابا تو که کشتی خودتو ان قدر خوشگل کردی - لوس خوبی ؟ آرمان بهم زنگ زده گفت حالت خوب نیست چته چیزی شده ؟ براش گفتم برای چی حالام خوب نیست - خاک بر سرت نکنه ساحال آرمان از کجا فهمیده تو حالت خوب نیست ابرو ی ما رو بردی یه وقت جلوش سوتی ندی ها ........ خوبه نگفتم دیشب آقا رفته باقالی خرید مگر نه من رو کشته بود ...... - وای دریا کشتی من روعین مامان بزرگ ها هی نصیحت کن همچین میگی انگار مرد ها از چیز ها سر در نمیارن ..... - حالا بر فرض که سر در بیارن حیای تو کجا رفته ؟؟؟؟؟؟؟؟ ...... - هیش مامان بزرگ حیامو گربه برده بین بچه هاش تقسیم کرده ..... راستی با مامان تازه حرف زدم حالش خوب بود بابا هم خیلی بهتره شده بود - اره خدا رو شکر دیروز زن عمو زنگ زد گفت حالش خیلی خوبه ... ساحل کاری با من نداری من برم همچین آرمان گفت حالت خوب نیست گفتم الان رو به موتی ..... - مسخره آرمان غلط کرد گفت تو باید به حرف اون گوش بدی؟؟؟؟؟ شب نمیای ؟ - چرا شب میام با فرزاد این جا میخوابیم ....... یه وقت به خودت زحمت ندی شام درست کنی ها ... - خیلی لوسی دریا من ان قدر دل و کمرم درد میکنه اصلا نمیتونم از جام بلند شم یه نگاهی به خودم کردم قیافه ام عین مرده ها شده بود یه ذره به خودم رو رسیدم نشستم جلوی اینه خودم رو اصلاح کردم ...... به به چه خوشگل شدم چون پوست صورتم روشن بود زیاد معلوم نمیشد که اصلاح کردم .... رفتم تو راهرو اثری از آرمان نبود صدای شر شر اب می یومد ... اخ جون آوار مرگش رفته حموم سریع لباس پوشیدم رفتم سرکوچه کلی برای خودم چرت و پرت خریدم از لواشک و چیبس و پفک و اب میوه , چند مدل هم کیک خریدم ..... سریع برگشتم خونه خدا رو شکر آقا هنوز تو حموم بود .... معلوم نیست چی کار میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟ مثل دختر ها میمونه پفک رو بازکردم اخ جون عین این حامله ها با شوق و ذوق خوردم .... دستم رو گذاشتم روی شکمم ... مامانی دلت پفک میخواست نه بیا بخور یه وقت ضعف نکنی لب تاب رو روش کردم یه فیلم باحال گذاشتم دیدم .... اه اه صحنه ی های +18 سال اومد مثل بچه ها که نباید از این چیز ها ببینن هی دستم رو میذاشتم جلوی چشمم دوباره میدیدم ساعت دو و نیم بود که زنگ ایفن زده شد از پنجره نگاه کردم پیک موتوری غذا آورده بود .... ووووویی الان میاد بالا سریع صدای لب تابو کم کردم حالا الان عین خر سرشو میندازه میاد تو با این صحنه های قشنگ روبه رو میشه !!!!!!!!!! از فکر هایی که تو ی ذهنم می یومد خنده ام می گرفت ........ همین طور که حدس زدم اومد بالا هر چی در زد در رو باز نکرد وای چه قدر من ضایع ام ...... بعد از چند دقیقه رفت .... حتما فکر کرده خوابیدم .... فیلم که تموم شد خوابم گرفت ته معده ام ضعف میرفت ولی خوابیدم ....... با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم ...... اگه گذاشتن منه بدبخت یک ذره بخوابم .... - بله؟؟؟؟؟؟؟/ - سلام عزیزم خوبی ؟ یه ذره فکر کردم ببینم کیه یادم افتاد مهرانه .. - سلام مرسی ..... - چرا صدات این جوریه گلم ؟ - به خاطر این که خواب بودم با اجازه تون شما من رو بیدار کردی ؟ - جدی خواب بود ؟؟؟؟؟ ساعته 8 شبه ها ...... وای خاک بر سرم من چه قدر خوابیدم ....... - کارم داشتی ؟ - اره میخواستم شام بریم بیرون با هم ... - امشب ؟ من نمیتونم بیام بعدشم اصلا کی گفته من و شما باید با هم بریم بیرون ... - وای که چه قدر بد اخلاقی تو خوب فردا ناهار با هم بریم خوبه ؟ - باید فکر کنم من تا ساعت 1 دانشگاه کلاس دارم اگه خواستم بیام خبر میدم - باشه عزیزم راستی از اسمس ها خوشت اومد ؟؟؟؟؟ یاد اسمس هاش افتادم خاک بر سر بی حیا چه اسمس هایی داده بود با اینکه خودم از اسمس ها داشتم ولی اصلا خودش نمیومد که یه پسر غریبه همچین اسمس هایی برام بفرسته ..... - اقا ی محترم من اصلا از این اسمس هاتون خوشم نیومد ها یک ذره با ادب تر بفرستید - تو جون بخواه چشم ......... - من باید برم کار دارم بای ....... نذاشتم بیچاره حرفش رو بزنه سریع قطع کردم ....... انگار من از پشت کوه اومدم میخواد خرم کنه ....... صدای دریا می یومد ...... کاش میتونستم برم پایین ... ولی اگه برم چه جوری تو چشم های آرمان نگاه کنم به اندازه ی کافی ابرو رفت ...... جزه هامو در آوردم که بخونم حداقل فردا سر کلاسش ضایع نشم ... سرم تو جزه بود که دریا عین خر اومد تو ..... - دریا جان میشه بگی به شما یاد دادن قبل اومدن در بزنی یا نه ؟ خندید ....... - یاد دادن دیگه خواهر پاشو بیا شام سرد شد - من نمیام سیرم شما بخورید ؟ - چرا اون وقت ؟ آرمان گفت نهار هم نخوردی ... وای این آرمان هم برای خودش جاسوس شده هی کار های من رو به دریا میگه . - پاشو بیا لوس نشو دیگه ...... - نمیام دیگه تو برو ...... - حالت خوب نیست باید چیزی بخوری ها مگر نه سکته میکنی بدبخت ......... - بیا برو خانم دکتر .... از گشنگی داشتم می مردم ولی حوصله ی نگا های آرمان رو نداشتم .. از تو پلاستیک یه بسته لواشک در اوردم با کاتری که روی میزم بود باز کردم شروع کردم به خوردن .... به به چه خوش مزه است ..... هنسفری رو از روی میز عسلی برداشتم گذاشتم تو گوشم از تو موبایلم یه اهنگ باحال انتخاب کردم ... صداش رو هم تا اخر زیاد کردم ........ ساعت راسه دوئه ، حواسم به توئه ، چشام دنبال تو میدوئه… همه کارات نوئه که مخصوص توئه ، با تو همه چی ضربدر دوئه… فکرم باهات عوض شده ، امسالم باز عشقت مده حتی اگه بگی برو ، من میخوامت بازم تورو… ساعت راسه دوئه حواسم به توئه چشام دنبال تو میدوئه همه کارات نوئه که مخصوص توئه با تو همه چی ضربدر دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راسه دوئه حواس من به توئه بازم چشمام داره دنبالت میدوئه همه ی کارات نوئه که مخصوص توئه ، با تو هرچی که هست همیشه ضربدر دوئه… ساعت راسه دوئه ، حواسم به توئه ، چشام دنبال تو میدوئه… همه کارات نوئه که مخصوص توئه ، با تو همه چی ضربدر دوئه… مگه میشه این عشق واسم عادی بشه؟ نه نمیشه نمیشه! با صدای بلند تو هم بهم بگو : نمیشه نمیشه! فکرم باهات عوض شده ، امسالم باز عشقت مده. حتی اگه بگی برو من میخوامت بازم تورو… ساعت راسه دوئه حواسم به توئه چشام دنبال تو میدوئه همه کارات نوئه که مخصوص توئه با تو همه چی ضربدر دوئه ساعت راسه دوئه حواسم به توئه چشام دنبال تو میدوئه همه کارات نوئه که مخصوص توئه با تو همه چی ضربدر دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه وای که چه آهنگ باحالیه عاشقشم ........ همین که از روی تخت برگشتم به سمت دیگه آرمان رو جلوم دیدم نفهمیدم چه جوری بلند شدم .......
عین جن اومد ه تو اتاق نمیگه من سکته میکنم بی زن می مونه !!!!!!- تواین جا چی کار میکنی ؟ بهت یاد ندادن میخوای وارد اتاقی بشی در بزنی - این مسخره بازی ها یعنی چی که نمیای پایی از دیشب همش تو اتاقی ؟ وای یادشه یعنی ؟ - جواب من رو بده ؟ - من در زدم ولی تو کر بودی نشنیدی ...... پاشو بیا پایین - نمیخوام بیام سیرم - ان قدر این چرت و پرت ها رو بخور تا بمیری ...... رفت در رو هم محکم بست ..... وا این چشه چرا همچین کرد ...... خوب لباس استین بلند تنم بود ها مگر نه باز سوتی میدادم ..... نزدیک یه ساعت با مریم حرف زدم بهش گفتم مهران ازم خواسته باهاش برم بیرون .... اونم که عاشق پسرا ........ تا اخر شب دریا چند بار اومد بالا من رو راضی کنه که غذا بخورم ولی نخوردم که نخوردم ........ ساعت رو گذاشتم که یک ذره زود تر بیدار شم جزو ها رو بخونم ... با صدای زنگ ساعت از خواب پریدم ..... رفتم پایین از پله ها که میرفتم پایین همش احساس میکردم سرم داره گیچ میره ولی بهش اعتنایی نکردم ........ رفتم دستشویی کار که تموم شد برگشتم به اتاقم تا حاضر بشم ..... یه مانتوی تیره پوشیدم حالا تو این موقعیت روشن نپوشم بهتره !!!!!!!!!!!!! یه آرایش متناسب با رنگ مانتوم کردم .... یه خط چشم مشکی کشیدم یه ذره هم سایه ی طوسی هم زدم که هم رنگ چشم ها بود ,رژگونه هم زدم ؛ حالا نوبتی هم که باشه نوبت رژ از تو کشوییم یه رژکالباسی رنگ برداشتم زدم .... وای الان باز دیر میرسم ها .... الهی قربون خودم برم که ان قدر خوشگلم ........ از آینه دل کندم رفتم پایین .... دریا بیدار بود تنها تو آشپزخونه داشت چایی دم میکرد - سلام صبح بخیر - سلام عزیزم خوبی ؟ بهتری دلت خوب شد ؟ - بهترم اما حس میکنم سرم گیچ میره ..... - رنگت خیلی پریده بیا صبحونه بخور ..... داشتم صبحونه میخوردم که نگاهم به گردنش افتاد ...... یه دفعه شیطون شدم ...... - دریا چرا گردنت کبوده ؟ هل شد....... - گردنم چیز.... اهان الان خورد به در کابینت ..... - در کابینت اون وقت ببخشید میشه بگید چه جوری خورد که این جوری کبود شد ؟ - اه ساحل یه جوری خورد دیگه - منم که عر عر اصلا نفهمیدم ...... میگم این فرزاد بهش نمیاد وحشی باشه ها؟؟؟؟؟؟؟ ..... صورتش سرخ شد .... الهی قربونش برم که عین رنگ گوجه شد - ساحل خجالت بکش ............ - بابا مگه چیه خوب زنشی دوست داره اینطوری بوست کنه مگه بده.... - بسه دیگه ..... - وای دریا منم خیلی دوست دارم شوهر آینه ام اینطوری بوسم کنه ها .... دوست دارم همه جام کبود باشه خوب نه مزه میده ....... یک دفعه سرفه کرد ....... - چت شد تو یک دفعه بابا خجالت نداره که تازه خیلی هم خوبه بعضی اوقات گردن مامان هم کبود میشه برای این که بابا خیلی شیطون مگه نه ؟.... هی چشم غره میرفت ...... - وا تو چرا همچی میکنی ؟ چرا چشم هاتو عین یوز پلنگ میکنی ؟ وای دریا خیلی کمرم در میاد هر ماه فقط دلم درد میگرفت ولی این ماه کمرم خیلی درد میاد لباس هام هی
خدایا یه لطفی بکن همه ی مریض ها رو شفا بده اخه ادم با عقل که تو تاریکی نمیشینه ........- کجا با سلامتی ؟ شما که تازه از بیرون تشریف اوردید برای موضوع صبح با هاش قهر بودم جوابش رو ندادم ..... - مگه با تو نیستم ؟ کرم شدی ؟ - آرمان حرف دهنتو بفهم ها هر چی هیچی نمیگم بیتربیت تر میشی میخوام برم بیرون کار دارم - چی کار داری نصفه شبی ؟ چپ چپ نگاش کردم همین مونده بهش بگم میخوام برم چی بخرم - کارم دارم به تو هم مربوط نمیشه - اه جدی خوبه گفتی یعنی الان خانواده ات اگه بودن میذاشتن نصفه شبی بری بیرون .... - آرمان من اصلا اعصاب ندارم ها بیا برو کنار میخوام برم ...... - من به شما اجازه نمیدم این وقت شب بری بیرون ..... ای خدا عجب بدبختی گیر کردم ها ای مامان بابا کجایید ...... - من به اجازه ی تو احتیاجی ندارم بیا برو کنار حالم خوب نیست ..... - مسئولیت تو الان به عهده ی منه منم اجازه نمیدم بری بیرون هر چی میخوای فردا بخر الان هم بیا برو تو اتاقت تا اون روی سگ من رو بالا نیاوردی .... گریه ام گرفته بود من چه قدر بدبختم گیراین افتادم ..... - آرمان ازت خواهش میکنم برو کنار بذار برم کار دارم نمیتونم تا صبح تحمل کنم - ای طرف اگه بخوادد تا صبح تحمل میکنه ........ لعنتی فکر کرده میخوام برم خونه ی کسی ...... بیشعور .... زدم زیر گریه ...... - خیلی بیشعوری ارمان خیلی ..... من میخواستم برم از دارخونه چیزی بخرم ..... احمق انگار تازه به خودش اومده که چه حرفی زده ... - قرص میخوای ؟ بگو خودم میرم الان میگیرم شاید اصلا داشته باشم بگو چه قرصی میخوای با گریه گفتم : - نه خیر قرص نمیخوام بذار برم - تو بگو چی میخوای ؟ شاید من داشته باشم ...... اه عجب خریه نمیفهمه من چی میخوام . اخه مگه تو میشی که داشته باشی ...... سرم رو انداختم پایین .... - نوار ....... میخوام چشم هاش گرد شد من نمیدونم این چه جوری با این عقل پوکش استاد دانشگاه شده با لحن اروم تری گفت : - خوب از اول میگفتی صبر کن خودم میرم میگیرم نری بیرون ها .... انگار من بچه ی کوچلو هستم که میگه نری بیرون ها ..... ابروم جلوش رفت حالا دیگه چه جوری تو چشم هاش نگاه کنم ... بعد از نیم ساعت اومد از صدای ترمز ماشینش فهمیدم .... ای خدا ابروم رفت ..... صدای در اتاقم اومد با صدای ارومی گفتم بفرمایید . نمیدونم چه جوری فهمید من که خودم صدای خودم رو نشنیدم گوشاش تیزه که میفهمه ما سر کلاس تقلب می کنیم ... - بیا بگیر من میرم تو اتاقم اگه کار داشتی صدام کن .... - بذار رو زمین بر میدارم .... معلوم بود خنده اش گرفته .... - باشه ... حیف که خجالت میکشم مگر نه با همون پلاستیک میزدم تو صورتش ....
وقتی رفت پلاستیک رو برداشتم معلومه تا حالا هم از این چیز ها نخریده ناشیه که رفته 10 بسته خریده ...صبحش با دل درد زیاد از خواب بیدار شدم .... از ترس اینکه با آرمان رو به رو نشم نرفتم پایین صورتم رو شستم دوباره برگشتم تو اتاق .... خوب امروز با هاش کلاس ندارم ها مگر نه حسابی ضایع میشدم ...... از تو کولم یک کیک دراوردم خوردم ...... حیاط رو نگاه کردم آرمان هنوز نرفته بود ......... ای تو روحت حالا موقع هایی که نباید تو خونه باش تو خونه است ...... رو تخت دراز کشیدم شروع کردم به اسمس بازی کردن ...... مهران همش میگفت میخوام ببینمت ...... داشتم اسمس بازی میکردم که در اتاق زده شد یا بسم الله نکنه آرمانه اگه اون باشه چه غلطی کنم چه جوری میتونم تو چشم هاش نگاه کنم با این ابرو ریزی که کردم - ساحل ..... ساحل جان بیداری؟؟؟؟؟؟؟ اخیش دریا است ....... - بیا تو به به خانم چه تیپی زده!!!!!!!!!!! - سلام دریا خانم گل بابا تو که کشتی خودتو ان قدر خوشگل کردی - لوس خوبی ؟ آرمان بهم زنگ زده گفت حالت خوب نیست چته چیزی شده ؟ براش گفتم برای چی حالام خوب نیست - خاک بر سرت نکنه ساحال آرمان از کجا فهمیده تو حالت خوب نیست ابرو ی ما رو بردی یه وقت جلوش سوتی ندی ها ........ خوبه نگفتم دیشب آقا رفته باقالی خرید مگر نه من رو کشته بود ...... - وای دریا کشتی من روعین مامان بزرگ ها هی نصیحت کن همچین میگی انگار مرد ها از چیز ها سر در نمیارن ..... - حالا بر فرض که سر در بیارن حیای تو کجا رفته ؟؟؟؟؟؟؟؟ ...... - هیش مامان بزرگ حیامو گربه برده بین بچه هاش تقسیم کرده ..... راستی با مامان تازه حرف زدم حالش خوب بود بابا هم خیلی بهتره شده بود - اره خدا رو شکر دیروز زن عمو زنگ زد گفت حالش خیلی خوبه ... ساحل کاری با من نداری من برم همچین آرمان گفت حالت خوب نیست گفتم الان رو به موتی ..... - مسخره آرمان غلط کرد گفت تو باید به حرف اون گوش بدی؟؟؟؟؟ شب نمیای ؟ - چرا شب میام با فرزاد این جا میخوابیم ....... یه وقت به خودت زحمت ندی شام درست کنی ها ... - خیلی لوسی دریا من ان قدر دل و کمرم درد میکنه اصلا نمیتونم از جام بلند شم یه نگاهی به خودم کردم قیافه ام عین مرده ها شده بود یه ذره به خودم رو رسیدم نشستم جلوی اینه خودم رو اصلاح کردم ...... به به چه خوشگل شدم چون پوست صورتم روشن بود زیاد معلوم نمیشد که اصلاح کردم .... رفتم تو راهرو اثری از آرمان نبود صدای شر شر اب می یومد ... اخ جون آوار مرگش رفته حموم سریع لباس پوشیدم رفتم سرکوچه کلی برای خودم چرت و پرت خریدم از لواشک و چیبس و پفک و اب میوه , چند مدل هم کیک خریدم ..... سریع برگشتم خونه خدا رو شکر آقا هنوز تو حموم بود .... معلوم نیست چی کار میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟ مثل دختر ها میمونه پفک رو بازکردم اخ جون عین این حامله ها با شوق و ذوق خوردم .... دستم رو گذاشتم روی شکمم ... مامانی دلت پفک میخواست نه بیا بخور یه وقت ضعف نکنی لب تاب رو روش کردم یه فیلم باحال گذاشتم دیدم .... اه اه صحنه ی های +18 سال اومد مثل بچه ها که نباید از این چیز ها ببینن هی دستم رو میذاشتم جلوی چشمم دوباره میدیدم ساعت دو و نیم بود که زنگ ایفن زده شد از پنجره نگاه کردم پیک موتوری غذا آورده بود .... ووووویی الان میاد بالا سریع صدای لب تابو کم کردم حالا الان عین خر سرشو میندازه میاد تو با این صحنه های قشنگ روبه رو میشه !!!!!!!!!! از فکر هایی که تو ی ذهنم می یومد خنده ام می گرفت ........ همین طور که حدس زدم اومد بالا هر چی در زد در رو باز نکرد وای چه قدر من ضایع ام ...... بعد از چند دقیقه رفت .... حتما فکر کرده خوابیدم .... فیلم که تموم شد خوابم گرفت ته معده ام ضعف میرفت ولی خوابیدم ....... با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم ...... اگه گذاشتن منه بدبخت یک ذره بخوابم .... - بله؟؟؟؟؟؟؟/ - سلام عزیزم خوبی ؟ یه ذره فکر کردم ببینم کیه یادم افتاد مهرانه .. - سلام مرسی ..... - چرا صدات این جوریه گلم ؟ - به خاطر این که خواب بودم با اجازه تون شما من رو بیدار کردی ؟ - جدی خواب بود ؟؟؟؟؟ ساعته 8 شبه ها ...... وای خاک بر سرم من چه قدر خوابیدم ....... - کارم داشتی ؟ - اره میخواستم شام بریم بیرون با هم ... - امشب ؟ من نمیتونم بیام بعدشم اصلا کی گفته من و شما باید با هم بریم بیرون ... - وای که چه قدر بد اخلاقی تو خوب فردا ناهار با هم بریم خوبه ؟ - باید فکر کنم من تا ساعت 1 دانشگاه کلاس دارم اگه خواستم بیام خبر میدم - باشه عزیزم راستی از اسمس ها خوشت اومد ؟؟؟؟؟ یاد اسمس هاش افتادم خاک بر سر بی حیا چه اسمس هایی داده بود با اینکه خودم از اسمس ها داشتم ولی اصلا خودش نمیومد که یه پسر غریبه همچین اسمس هایی برام بفرسته ..... - اقا ی محترم من اصلا از این اسمس هاتون خوشم نیومد ها یک ذره با ادب تر بفرستید - تو جون بخواه چشم ......... - من باید برم کار دارم بای ....... نذاشتم بیچاره حرفش رو بزنه سریع قطع کردم ....... انگار من از پشت کوه اومدم میخواد خرم کنه ....... صدای دریا می یومد ...... کاش میتونستم برم پایین ... ولی اگه برم چه جوری تو چشم های آرمان نگاه کنم به اندازه ی کافی ابرو رفت ...... جزه هامو در آوردم که بخونم حداقل فردا سر کلاسش ضایع نشم ... سرم تو جزه بود که دریا عین خر اومد تو ..... - دریا جان میشه بگی به شما یاد دادن قبل اومدن در بزنی یا نه ؟ خندید ....... - یاد دادن دیگه خواهر پاشو بیا شام سرد شد - من نمیام سیرم شما بخورید ؟ - چرا اون وقت ؟ آرمان گفت نهار هم نخوردی ... وای این آرمان هم برای خودش جاسوس شده هی کار های من رو به دریا میگه . - پاشو بیا لوس نشو دیگه ...... - نمیام دیگه تو برو ...... - حالت خوب نیست باید چیزی بخوری ها مگر نه سکته میکنی بدبخت ......... - بیا برو خانم دکتر .... از گشنگی داشتم می مردم ولی حوصله ی نگا های آرمان رو نداشتم .. از تو پلاستیک یه بسته لواشک در اوردم با کاتری که روی میزم بود باز کردم شروع کردم به خوردن .... به به چه خوش مزه است ..... هنسفری رو از روی میز عسلی برداشتم گذاشتم تو گوشم از تو موبایلم یه اهنگ باحال انتخاب کردم ... صداش رو هم تا اخر زیاد کردم ........ ساعت راسه دوئه ، حواسم به توئه ، چشام دنبال تو میدوئه… همه کارات نوئه که مخصوص توئه ، با تو همه چی ضربدر دوئه… فکرم باهات عوض شده ، امسالم باز عشقت مده حتی اگه بگی برو ، من میخوامت بازم تورو… ساعت راسه دوئه حواسم به توئه چشام دنبال تو میدوئه همه کارات نوئه که مخصوص توئه با تو همه چی ضربدر دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راسه دوئه حواس من به توئه بازم چشمام داره دنبالت میدوئه همه ی کارات نوئه که مخصوص توئه ، با تو هرچی که هست همیشه ضربدر دوئه… ساعت راسه دوئه ، حواسم به توئه ، چشام دنبال تو میدوئه… همه کارات نوئه که مخصوص توئه ، با تو همه چی ضربدر دوئه… مگه میشه این عشق واسم عادی بشه؟ نه نمیشه نمیشه! با صدای بلند تو هم بهم بگو : نمیشه نمیشه! فکرم باهات عوض شده ، امسالم باز عشقت مده. حتی اگه بگی برو من میخوامت بازم تورو… ساعت راسه دوئه حواسم به توئه چشام دنبال تو میدوئه همه کارات نوئه که مخصوص توئه با تو همه چی ضربدر دوئه ساعت راسه دوئه حواسم به توئه چشام دنبال تو میدوئه همه کارات نوئه که مخصوص توئه با تو همه چی ضربدر دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه ساعت راس دوئه … ساعت راس دوئه وای که چه آهنگ باحالیه عاشقشم ........ همین که از روی تخت برگشتم به سمت دیگه آرمان رو جلوم دیدم نفهمیدم چه جوری بلند شدم .......
عین جن اومد ه تو اتاق نمیگه من سکته میکنم بی زن می مونه !!!!!!- تواین جا چی کار میکنی ؟ بهت یاد ندادن میخوای وارد اتاقی بشی در بزنی - این مسخره بازی ها یعنی چی که نمیای پایی از دیشب همش تو اتاقی ؟ وای یادشه یعنی ؟ - جواب من رو بده ؟ - من در زدم ولی تو کر بودی نشنیدی ...... پاشو بیا پایین - نمیخوام بیام سیرم - ان قدر این چرت و پرت ها رو بخور تا بمیری ...... رفت در رو هم محکم بست ..... وا این چشه چرا همچین کرد ...... خوب لباس استین بلند تنم بود ها مگر نه باز سوتی میدادم ..... نزدیک یه ساعت با مریم حرف زدم بهش گفتم مهران ازم خواسته باهاش برم بیرون .... اونم که عاشق پسرا ........ تا اخر شب دریا چند بار اومد بالا من رو راضی کنه که غذا بخورم ولی نخوردم که نخوردم ........ ساعت رو گذاشتم که یک ذره زود تر بیدار شم جزو ها رو بخونم ... با صدای زنگ ساعت از خواب پریدم ..... رفتم پایین از پله ها که میرفتم پایین همش احساس میکردم سرم داره گیچ میره ولی بهش اعتنایی نکردم ........ رفتم دستشویی کار که تموم شد برگشتم به اتاقم تا حاضر بشم ..... یه مانتوی تیره پوشیدم حالا تو این موقعیت روشن نپوشم بهتره !!!!!!!!!!!!! یه آرایش متناسب با رنگ مانتوم کردم .... یه خط چشم مشکی کشیدم یه ذره هم سایه ی طوسی هم زدم که هم رنگ چشم ها بود ,رژگونه هم زدم ؛ حالا نوبتی هم که باشه نوبت رژ از تو کشوییم یه رژکالباسی رنگ برداشتم زدم .... وای الان باز دیر میرسم ها .... الهی قربون خودم برم که ان قدر خوشگلم ........ از آینه دل کندم رفتم پایین .... دریا بیدار بود تنها تو آشپزخونه داشت چایی دم میکرد - سلام صبح بخیر - سلام عزیزم خوبی ؟ بهتری دلت خوب شد ؟ - بهترم اما حس میکنم سرم گیچ میره ..... - رنگت خیلی پریده بیا صبحونه بخور ..... داشتم صبحونه میخوردم که نگاهم به گردنش افتاد ...... یه دفعه شیطون شدم ...... - دریا چرا گردنت کبوده ؟ هل شد....... - گردنم چیز.... اهان الان خورد به در کابینت ..... - در کابینت اون وقت ببخشید میشه بگید چه جوری خورد که این جوری کبود شد ؟ - اه ساحل یه جوری خورد دیگه - منم که عر عر اصلا نفهمیدم ...... میگم این فرزاد بهش نمیاد وحشی باشه ها؟؟؟؟؟؟؟ ..... صورتش سرخ شد .... الهی قربونش برم که عین رنگ گوجه شد - ساحل خجالت بکش ............ - بابا مگه چیه خوب زنشی دوست داره اینطوری بوست کنه مگه بده.... - بسه دیگه ..... - وای دریا منم خیلی دوست دارم شوهر آینه ام اینطوری بوسم کنه ها .... دوست دارم همه جام کبود باشه خوب نه مزه میده ....... یک دفعه سرفه کرد ....... - چت شد تو یک دفعه بابا خجالت نداره که تازه خیلی هم خوبه بعضی اوقات گردن مامان هم کبود میشه برای این که بابا خیلی شیطون مگه نه ؟.... هی چشم غره میرفت ...... - وا تو چرا همچی میکنی ؟ چرا چشم هاتو عین یوز پلنگ میکنی ؟ وای دریا خیلی کمرم در میاد هر ماه فقط دلم درد میگرفت ولی این ماه کمرم خیلی درد میاد لباس هام هی