10-10-2020، 10:57
به نام الله
![معنی حکایت صفحه ۲۹ فارسی نهم](http://s3.picofile.com/file/7716292361/H05.jpg)
روزی پادشاهی برای گردش کردن به دشت و صحرا رفت
باغبان پیر و سالخوده ای رادید که مشغول کاشتن نهال بود
پادشاه گفت:
ای پیرمرد در ایام پیری و از پای افتادگی به یاد جوانی افتادی؟
زمان آن رسیده که دست از کارای مادی برداری و کار نیک انجام بدی تا به بهشت بروی
تو در این سن نباید بفکر طمع و مال دنیا باشی
تو درختی که امروز بکاری را نمیتوانی میوه آن را بخوری یعنی انقدر عمر نمیکنی
باغبان پیر گفت دیگران زحمت کشیدند و ما از زحمت انها بهره بردیم حال ما بکاریم تا دیگران استفاده ببرند.