گفتگوی آزاد نسخه ۳۹۰

[کــــــــــⓐرمَن]

از اونجایی رسیدم که...........
اهای محمد تو چرا هر دفعه من یه چیزی یا نفس ی چیزی میگه و سپاس نمی دیم به روخمون می کشی منم خواستم ملیکارو بندازم روت خوبم کردم دلم خنک شد        

ایسان مردم از خنده

الفاتحه/=براشادی روحش ی ثانیه سکوت ادم خوبی بود
اون موقع ها واقعا خیلی خل بودم ولی نقشم کم مونده بود بگیره الانم یادم نیس گرف یا ن
واینکه
مرگ بر ذهن منحرف/=