09-01-2021، 7:46
یکی از خاطرات خنده دارم:کلاس پنجم بودیم بعد از کلاس من و هستیو زهرا یه چن نفر دیگه وایستاده بودیم تو کلاس یکوچولو صحبت کنیم زهرا هنش یه کیف شنگین میاورو اونروز کیف شنگین رو پشتش بود روی میز اول نشسته بود مشغول صحبت شدیم یهو دیدیم زهرا نیس نگو یهو کیفش گیر کرده لای میز و نیمکت