09-01-2021، 14:43
تابستون کلا کار ما این بود سبا بزاریم خانواده ها بخوابن بریم تو خیابون D:
اره...ایندفعه من ویکی از رفیقای فابم تصمیم گرفتیم به بقیه نگیم..
رفتیم بیرون و نصف شب زدیم به کوه D:
رفتیمممم اون بالابالاها
بعد نشستیم به حرف زدن که چند نفر تو کوه چراغ دستشون بود و انگار فرار میکردن یا دنبال یه چیزی میگشتن...ماهم یکم ترسیدیم ...دونفر بیشتر نبودیم اونا خیلی بودن...
از کوه دویدیم اومدیم پایین
تو خیابون دور دور میکردیم که گشت سر رسید =|
ای ما بدو اونا بگاز ما بدو ما بگاز
اخرش ازهم جداشدیم رفتیم خونه...از ترس داشتیم میمردیم
فردا صبح تو کل محل پیچیده بود دیشب دزدارو دیدن فرار کردن D:
اره...ایندفعه من ویکی از رفیقای فابم تصمیم گرفتیم به بقیه نگیم..
رفتیم بیرون و نصف شب زدیم به کوه D:
رفتیمممم اون بالابالاها
بعد نشستیم به حرف زدن که چند نفر تو کوه چراغ دستشون بود و انگار فرار میکردن یا دنبال یه چیزی میگشتن...ماهم یکم ترسیدیم ...دونفر بیشتر نبودیم اونا خیلی بودن...
از کوه دویدیم اومدیم پایین
تو خیابون دور دور میکردیم که گشت سر رسید =|
ای ما بدو اونا بگاز ما بدو ما بگاز
اخرش ازهم جداشدیم رفتیم خونه...از ترس داشتیم میمردیم
فردا صبح تو کل محل پیچیده بود دیشب دزدارو دیدن فرار کردن D: